نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
ديوان صائب
/
غزليات - قسمت ششم
غزليات - قسمت ششم
شماره ١: ز راه صلح مهياي جنگ مي آيد
شماره ٢: به پرسش من در خون نشسته مي آيد
شماره ٣: ز ماه نو سفرم تا خبر نمي آيد
شماره ٤: ز دل خيال ميانش بدر نمي آيد
شماره ٥: خيال روي تو از دل بدر نمي آيد
شماره ٦: خرد به زور مي ناب برنمي آيد
شماره ٧: برون ز کيسه ممسک درم نمي آيد
شماره ٨: گل از عذار تو چيدن ز من نمي آيد
شماره ٩: ز سينه ام نفس خوش برون نمي آيد
شماره ١٠: ز گل محافظت رنگ وبو نمي آيد
شماره ١١: ز مغز پوچ برون آرزو نمي آيد
شماره ١٢: تردد از دل بي آرزو نمي آيد
شماره ١٣: مدام چشم تو مست شراب مي بايد
شماره ١٤: اسير بند قضا رو گشاده مي بايد
شماره ١٥: دو چشم شوخ ترا ديده بان نمي بايد
شماره ١٦: زبان شکوه به خشم زمانه افزايد
شماره ١٧: ز روي نو خط دلدار جان بياسايد
شماره ١٨: دل گرفته کي از لاله زار بگشايد
شماره ١٩: دل از مشاهده لاله زار نگشايد
شماره ٢٠: شکسته حالي من پيش يار بايد ديد
شماره ٢١: برون نرفته ز خود حسن يار نتوان ديد
شماره ٢٢: چه شد که دامن يار از کفم رها گرديد
شماره ٢٣: خطش دميد وبه عشاق مهربان گرديد
شماره ٢٤: رسيد جان به لبم تا به لب شراب رسيد
شماره ٢٥: به زلف او دلم از برق گوشواره رسيد
شماره ٢٦: بهار مي رسد آماده جنون باشيد
شماره ٢٧: خط تو تيغ به رخسار آفتاب کشيد
شماره ٢٨: خط عذارتو خورشيد رابه دام کشيد
شماره ٢٩: توان به صبر سر سرکشان به دام کشيد
شماره ٣٠: کنون که ناخن تدبير من شکسته دميد
شماره ٣١: دميد صبح تجلي به جان شتاب کنيد
شماره ٣٢: حذر ز فتنه آن چشم نيم باز کنيد
شماره ٣٣: که با تو حرف شهيدان عشق مي گويد
شماره ٣٤: سيه دلي که ز دوران حضور مي جويد
شماره ٣٥: عرق ز شرم تو بر روي آفتاب دويد
شماره ٣٦: کجا ز سينه من غم شراب مي شويد
شماره ٣٧: اگر چو رشته تن خود به پيچ وتاب دهيد
شماره ٣٨: دنبال دل کمند نگاه کسي مباد
شماره ٣٩: خط را گذار برلب آن سيمبر فتاد
شماره ٤٠: کو سرو قامتي که دل من ز جا برد
شماره ٤١: روي تو صبر از دل بيتاب مي برد
شماره ٤٢: عاشق ز رفتن دل بيتاب مي برد
شماره ٤٣: پيغام بيکسان که به دلدار مي برد
شماره ٤٤: از شرم ناله ام که دل از کار مي برد
شماره ٤٥: زخمي که ره به لذت ناسور مي برد
شماره ٤٦: عشاق را خرام تو از خويش مي برد
شماره ٤٧: ديوانه را به دامن صحرا که مي برد
شماره ٤٨: هشيار را به مجلس مستان که مي برد
شماره ٤٩: مکتوب من به خدمت جانان که مي برد
شماره ٥٠: سودا کدورت از ديوانه مي برد
شماره ٥١: از بهر دل چه رنج عبث سينه مي برد
شماره ٥٢: چشم تو دل به شيوه پنهان نمي برد
شماره ٥٣: پروانه اي که گرد تو يک بار مي پرد
شماره ٥٤: راهي که مرغ عقل به يک سال مي پرد
شماره ٥٥: از چشم ودل کي آن گل سيراب بگذرد
شماره ٥٦: از کوچه اي که آن گل بي خار بگذرد
شماره ٥٧: زان قامت بلند نظر باز نگذرد
شماره ٥٨: آن راکه چشم مست تو بي اختيارکرد
شماره ٥٩: پيش نسيم صبح گل آغوش باز کرد
شماره ٦٠: تيغ ستم ببين چه به زلف اياز کرد
شماره ٦١: مجنون نظر به شوخي چشم غزال کرد
شماره ٦٢: داغي که کوه را جگر گرم لاله کرد
شماره ٦٣: خرم کسي که قصر اقامت بنا نکرد
شماره ٦٤: خوش وقت قطره اي که زدريا سفر نکرد
شماره ٦٥: دل آب گشت وتربيت دانه اي نکرد
شماره ٦٦: هر کس ز قيد تن دل روشن برآورد
شماره ٦٧: روزي که خط سر از لب دلبر برآورد
شماره ٦٨: کي غم مرا ز دل مي احمر برآورد
شماره ٦٩: روي تو اشک را ز چکيدن برآورد
شماره ٧٠: تنها ز باغ خود چمن آرا ثمر خورد
شماره ٧١: پوشيده يار اگر نه مي ناب مي خورد
شماره ٧٢: کم کم دل مرا غم وانديشه مي خورد
شماره ٧٣: حرف درشت بردل بي کينه مي خورد
شماره ٧٤: زين نقش نو که روي تو از خط برآب زد
شماره ٧٥: لعل تو خنده بر گهر آفتاب زد
شماره ٧٦: عاقل ز فکر چون به در کبريا رسد
شماره ٧٧: زخم از هنر هميشه به صاحب هنر رسد
شماره ٧٨: آيينه کي به چهره شبنم فشان رسد
شماره ٧٩: عيسي دمي کجاست به درد سخن رسد
شماره ٨٠: عيسي دمي کجاست به درد سخن رسد
شماره ٨١: نالان مباد هر که به فرياد من رسد
شماره ٨٢: فيضي که سهيل به خاک يمن رسد
شماره ٨٣: از گرد راه قاصد مطلوب مي رسد
شماره ٨٤: دولت به لعل پاک گهر زود مي رسد
شماره ٨٥: دل مي تپد مگر خبر يار مي رسد
شماره ٨٦: گردنکشي به سرو سرافراز مي رسد
شماره ٨٧: هر ناله کي به خلوت جانانه مي رسد
شماره ٨٨: شاهي به نشاه مي احمر نمي رسد
شماره ٨٩: از شعر بهره اي به سخنور نمي رسد
شماره ٩٠: رهرو ز فکر پوچ به منزل نمي رسد
شماره ٩١: هر ساغري به آن لب خندان نمي رسد
شماره ٩٢: عمري گذشت ونامه جانان نمي رسد
شماره ٩٣: تا گردباد آه به گردون نمي رسد
شماره ٩٤: هرگز به چشم شوخي ابرو نمي رسد
شماره ٩٥: از خط صفاي روي تو پادر رکاب شد
شماره ٩٦: تا ديده محو روي تو شد کامياب شد
شماره ٩٧: زين درد بي شمار که دل را نصيب شد
شماره ٩٨: تا آفتاب رايت گل آشکار شد
شماره ٩٩: تا بهله محرم کمر آن نگار شد
شماره ١٠٠: لعل لبش ز سبزه خط دلنواز شد
شماره ١٠١: تا چهره تو از مي گلرنگ آل شد
شماره ١٠٢: مستانه سرو قامت او در خرام شد
شماره ١٠٣: از شب نشين هند دل من سياه شد
شماره ١٠٤: انگور ما رسيد و به خم رفت وباده شد
شماره ١٠٥: شوق مي از بهار گل اندام تازه شد
شماره ١٠٦: پيري که بار عشق به دوش رضاکشد
شماره ١٠٧: تا چند دل ترا به هوا وهوس کشد
شماره ١٠٨: اشکم به خاک چهره سيلاب مي کشد
شماره ١٠٩: کلفت ز چرخ ديده بيدار مي کشد
شماره ١١٠: آيينه ام ز روشني آزار مي کشد
شماره ١١١: از روي درد هر که ز دل آه مي کشد
شماره ١١٢: از هيچ کس سپهر خجالت نمي کشد
شماره ١١٣: از سرگذشته سربه گريبان نمي کشد
شماره ١١٤: چون غنچه هر که سربه گريبان نمي کشد
شماره ١١٥: يک دل ز ناوک مژه او رها نشد
شماره ١١٦: خط ترا که ديد که زير و زبر نشد
شماره ١١٧: چون چشم خوابناک که شوخي ازو چکد
شماره ١١٨: شرم از نگاه آن گل سيراب مي چکد
شماره ١١٩: از جلوه تو برگ ز پيوند بگسلد
شماره ١٢٠: ساقي به يک پياله که وقت سحر رساند
شماره ١٢١: دل را کجا به زلف رسا مي توان رساند
شماره ١٢٢: طي شد زمان پيري ودل داغدار ماند
شماره ١٢٣: از همت بلند اثر در جهان نماند
شماره ١٢٤: نه آسمان سبو کش ميخانه تواند
شماره ١٢٥: جمعي که دل به طره طرار بسته اند
شماره ١٢٦: خوبان دلم به زلف گرهگير بسته اند
شماره ١٢٧: آنان که دل به معني بيگانه بسته اند
شماره ١٢٨: مستان چو غنچه بند قبا را نبسته اند
شماره ١٢٩: در کوي عشق بر رخ کس در نبسته اند
شماره ١٣٠: روي ترا به آتش دلها برشته اند
شماره ١٣١: مردان ز جان خويش نه آسان گذشته اند
شماره ١٣٢: دلهاکه جا به زلف معنبر گرفته اند
شماره ١٣٣: هوش از نظر به نرگس مستم گرفته اند
شماره ١٣٤: جمعي که هوش خود به مي ناب داده اند
شماره ١٣٥: جمعي که بوسه بر قدم دار داده اند
شماره ١٣٦: آنان که دل به عقل خدا دور داده اند
شماره ١٣٧: عيش جهان به رند مي آشام داده اند
شماره ١٣٨: هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند
شماره ١٣٩: جمعي که بار درد تو بر دل نهاده اند
شماره ١٤٠: جمعي که ره به چشم و دل سير برده اند
شماره ١٤١: جمعي که جان به لب گويا سپرده اند
شماره ١٤٢: آنان که دل ز کينه سبکبار کرده اند
شماره ١٤٣: گر خلق را به حرف دهن باز کرده اند
شماره ١٤٤: خال ترا ز ديده تر سبز کرده اند
شماره ١٤٥: اين غافلان که جود فراموش کرده اند
شماره ١٤٦: جمعي که افسر از خرد خام کرده اند
شماره ١٤٧: اين آهوان که گردن دعوي کشيده اند
شماره ١٤٨: مردم ز فيض عالم بالا چه ديده اند
شماره ١٤٩: گوش از براي نغمه تر آفريده اند
شماره ١٥٠: گر يار را غني ز نياز آفريده اند
شماره ١٥١: مردان اگر نفس به فراغت کشيده اند
شماره ١٥٢: عشاق سر به جيب نه آسان کشيده اند
شماره ١٥٣: عشاق دل به ديده روشن کشيده اند
شماره ١٥٤: از آفتاب چاشني صبح شد بلند
شماره ١٥٥: جمعي که زير خاک دل پاک مي برند
شماره ١٥٦: اين غافلان که دست به پيمانه مي برند
شماره ١٥٧: قربانيان شکفته به قصاب برخورند
شماره ١٥٨: آزادگان کجا غم دستار مي خورند
شماره ١٥٩: چون حرف شکوه برق ز تيغ زبان زند
شماره ١٦٠: زير سپهر دست دعا موج مي زند
شماره ١٦١: داغ از حرارت جگرم داد مي زند
شماره ١٦٢: گلزار جوش حسن خداداد مي زند
شماره ١٦٣: ابر بهار سينه به گلزار مي زند
شماره ١٦٤: عاشق که حرف عشق به اغيار مي زند
شماره ١٦٥: فال وصال او دل رنجور مي زند
شماره ١٦٦: خط تو راه دين ودل وهوش مي زند
شماره ١٦٧: ياقوت با لب تودم از رنگ مي زند
شماره ١٦٨: زخم تو تيغ بر جگر ماه مي زند
شماره ١٦٩: زينسان که شيشه خنده مستانه مي زند
شماره ١٧٠: تا سالکان به آبله پايي نمي رسند
شماره ١٧١: جمعي که در لباس مي ناب مي کشند
شماره ١٧٢: عاشق کجا به کعبه و دير التجا کند
شماره ١٧٣: وقت است نوبهار در عيش وا کند
شماره ١٧٤: محبوس آسمان چه پروبال واکند
شماره ١٧٥: آنجا که شوق دست حمايت بدر کند
شماره ١٧٦: آرام را خرام تو آتش عنان کند
شماره ١٧٧: مشکل دل رميده هواي وطن کند
شماره ١٧٨: هشيار را خرام تو سر مست مي کند
شماره ١٧٩: هربلبلي که زمزمه بنياد مي کند
شماره ١٨٠: معشوق کي زاهل هوس ياد مي کند
شماره ١٨١: دل را سياه آه غم آلود مي کند
شماره ١٨٢: بي حاصلي که تربيت بيد مي کند
شماره ١٨٣: مخمور را نگاه توسرشار مي کند
شماره ١٨٤: از دور باش کي حذر اغيار مي کند
شماره ١٨٥: مست است وخنده بر من مهجور مي کند
شماره ١٨٦: پيمانه چاره سر پرشور مي کند
شماره ١٨٧: تقدير قطع رشته تدبير مي کند
شماره ١٨٨: از آه هر طرف دل ما سير مي کند
شماره ١٨٩: عاشق کجا به شکوه دهن باز مي کند
شماره ١٩٠: از نسبت عذار تو گل نازمي کند
شماره ١٩١: هر غافلي که خنده به آوازمي کند
شماره ١٩٢: نازش کسي که بر پدر خويش مي کند
شماره ١٩٣: هردم نه بي سبب دل ما رقص مي کند
شماره ١٩٤: با مردم آنچه شعله ادراک مي کند
شماره ١٩٥: جان رميده جسم گران را چه مي کند
شماره ١٩٦: با خاطر گرفته کدورت چه مي کند
شماره ١٩٧: حيران عشق او زر وگوهر چه مي کند
شماره ١٩٨: از کف عنان گذاشته منزل چه مي کند
شماره ١٩٩: تيغ زبان به عاشق حيران چه مي کند
شماره ٢٠٠: با عاشقان عداوت گردون چه مي کند
شماره ٢٠١: با طفل آنچه جنبش گهواره مي کند
شماره ٢٠٢: ريزش چو شيشه هرکه به آوازه مي کند
شماره ٢٠٣: دل را نگاه گرم تو ديوانه مي کند
شماره ٢٠٤: هر چند يار ما همه جا جلوه مي کند
شماره ٢٠٥: عاشق حذر ز آتش سودا نمي کند
شماره ٢٠٦: زاهد هواي عالم بالا نمي کند
شماره ٢٠٧: عاشق حذر ز ديده اختر نمي کند
شماره ٢٠٨: الفت به عاشقان سگ آن کو نمي کند
شماره ٢٠٩: آفت ز خودپسند جدايي نمي کند
شماره ٢١٠: در موج خيز غم دل آزاد نشکند
شماره ٢١١: مهر لب مرا مي منصور نشکند
شماره ٢١٢: از پختگي است گر نشد آواز ما بلند
شماره ٢١٣: بعد از فنا ز هستي ما شور شد بلند
شماره ٢١٤: شد چون هدف سر که درين خاکدان بلند
شماره ٢١٥: جمعي که زير تيغ فنا دست وپا زنند
شماره ٢١٦: آنها که در چمن قدح مل نمي زنند
شماره ٢١٧: اول ثناي عشق فصيحان اداکنند
شماره ٢١٨: حاشا که خلق کار براي خدا کنند
شماره ٢١٩: گر يوسف مرا به دو عالم بها کنند
شماره ٢٢٠: جمعي که قطع راه به مژگان تر کنند
شماره ٢٢١: مردان به آب تيغ شهادت وضو کنند
شماره ٢٢٢: روزي که زخم کاهکشان را رفوکنند
شماره ٢٢٣: گيرم نقاب دور ز سيماي او کنند
شماره ٢٢٤: اين ناکسان که فخر به اجداد مي کنند
شماره ٢٢٥: مستان که رو در آينه جام مي کنند
شماره ٢٢٦: يوسف رخان ز شوق سراغ تومي کنند
شماره ٢٢٧: نازک لبان سخن به زبان تو مي کنند
شماره ٢٢٨: مردان نظر سياه به دنيا نميکنند
شماره ٢٢٩: چشمي کز انتظار سفيدش نمي کنند
شماره ٢٣٠: آمد بهار وخلق به گلزار مي روند
شماره ٢٣١: کي دلبران زصحبت دل سير مي شوند
شماره ٢٣٢: چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند
شماره ٢٣٣: توفيق درد وداغ به هر دل نمي دهند
شماره ٢٣٤: از عيب پاک شو که هنرها همي دهند
شماره ٢٣٥: دولت ز دستگيري مردم بپا بود
شماره ٢٣٦: دولت ز دستگيري مردم بپابود
شماره ٢٣٧: اشکي که گوهرش ز نژاد جگر بود
شماره ٢٣٨: از دل هرآنچه خاست دل آن را مکان بود
شماره ٢٣٩: آن را که در جگر نفس آتشين بود
شماره ٢٤٠: آن راکه زخمي از دم شمشير او بود
شماره ٢٤١: غير از دل دو نيم که خندان چوپسته بود
شماره ٢٤٢: زين پيشتر متاع سخن رايگان نبود
شماره ٢٤٣: بيرون ز خود کسي که پي مدعا رود
شماره ٢٤٤: هر کس که در نماز به روي و ريا رود
شماره ٢٤٥: هر جا حديث خامه من بر زبان رود
شماره ٢٤٦: چون غمزه تو بر سر بيداد مي رود
شماره ٢٤٧: زاهد به کعبه با سر و دستار مي رود
شماره ٢٤٨: آزاده چون مسيح بر افلاک مي رود
شماره ٢٤٩: هوش من از نسيم سحرگاه مي رود
شماره ٢٥٠: مي در پياله کن که گل و لاله مي رود
شماره ٢٥١: کي ياد زلفش از دل بي کينه مي رود
شماره ٢٥٢: يک شب نمي رود که دل از جا نمي رود
شماره ٢٥٣: رفتي و خط و خال تو از دل نمي رود
شماره ٢٥٤: حکم خرد به مردم مجنون نمي رود
شماره ٢٥٥: طغيان نفس بيش به وقت غنا شود
شماره ٢٥٦: چيني اگر ز سنبل زلف تو وا شود
شماره ٢٥٧: در گلشني که بند قباي تو وا شود
شماره ٢٥٨: از خط فروغ روي تو پنهان کجا شود
شماره ٢٥٩: آلوده دردمند به درمان چرا شود
شماره ٢٦٠: دل از هجوم نشتر آزار وا شود
شماره ٢٦١: آنجا که خنده لعل ترا پرده در شود
شماره ٢٦٢: دل چون کمال يافت سخن مختصر شود
شماره ٢٦٣: از نور وحدت آن که دلش بهره ور شود
شماره ٢٦٤: پهلوي چرب، دشمن روشن گهر شود
شماره ٢٦٥: از آه دل سرآمد ارباب غم شود
شماره ٢٦٦: در هر دلي که ريشه غم زعفران شود
شماره ٢٦٧: وقت است از شکوفه چمن سيمتن شود
شماره ٢٦٨: خلوت ز گفتگوي دو تن انجمن شود
شماره ٢٦٩: آن آفتاب رو چو خريدار من شود
شماره ٢٧٠: جوش درون کم از دو سه تبخال چون شود
شماره ٢٧١: سرو اين چنين ز شرم تو گر آب مي شود
شماره ٢٧٢: از روي آتشين تو دل آب مي شود
شماره ٢٧٣: از مي چو آن غزال، سيه مست مي شود
شماره ٢٧٤: از ترکتاز غم دل من شاد مي شود
شماره ٢٧٥: لعل تو چون به خنده گهربار مي شود
شماره ٢٧٦: گفتار صدق، مايه آزار مي شود
شماره ٢٧٧: دل روشن از رياضت بسيار مي شود
شماره ٢٧٨: از ياد وصل، ديده من سير مي شود
شماره ٢٧٩: جان از وداع سبکتاز مي شود
شماره ٢٨٠: در شوره زار دانه اگر سبز مي شود
شماره ٢٨١: دل بي غبار از لب خاموش مي شود
شماره ٢٨٢: رخسار او ز مي چو عرقناک مي شود
شماره ٢٨٣: از جلوه تو سنگ سبکبال مي شود
شماره ٢٨٤: روشن دلم ز باده گلفام مي شود
شماره ٢٨٥: دستي ز روي لطف برآري چه مي شود؟
شماره ٢٨٦: از خط نگاه پردگي ديده مي شود
شماره ٢٨٧: از حسن نوخطان دل ما تازه مي شود
شماره ٢٨٨: دل کي تهي ز خنده طفلانه مي شود
شماره ٢٨٩: بي روي دل گره ز زبان وا نمي شود
شماره ٢٩٠: تا غنچه شکايت من وا نمي شود
شماره ٢٩١: تسکين دل به شور محبت نمي شود
شماره ٢٩٢: دل ساده در قلمرو صورت نمي شود
شماره ٢٩٣: پايندگي به زور ميسر نمي شود
شماره ٢٩٤: بي صحبت تو عيش ميسر نمي شود
شماره ٢٩٥: هر رهروي دچار به منزل نمي شود
شماره ٢٩٦: آزاده رو مقيد عالم نمي شود
شماره ٢٩٧: در کوي عشق درد وبلا کم نمي شود
شماره ٢٩٨: از خط گرفته آن مه تابان نمي شود
شماره ٢٩٩: مژگان ز موج اشک گريزان نمي شود
شماره ٣٠٠: سير از رخ تو ديده به ديدن نمي شود
شماره ٣٠١: يک بار رو به اهل وفا مي توان نمود
شماره ٣٠٢: هر بلبلي که بوي گل از خار نشنود
شماره ٣٠٣: برقم ز خرمن از دل بيتاب مي جهد
شماره ٣٠٤: عشق غيور تن به نصيحت کجا دهد
شماره ٣٠٥: در دل کسي که راه هوا وهوس دهد
شماره ٣٠٦: گل داده هرزه نالي چمن دهد
شماره ٣٠٧: شوخي که عرض حسن به اغيار مي دهد
شماره ٣٠٨: در پرده غنچه برگ سفر ساز مي دهد
شماره ٣٠٩: هر کس سخن به دشمن انصاف مي دهد
شماره ٣١٠: مجنون عنان به مردم عاقل نمي دهد
شماره ٣١١: خالش خبر ز سر دهانم نمي دهد
شماره ٣١٢: آن را که عشق بخت جواني نمي دهد
شماره ٣١٣: نتوان ز عندليب نسيمي به جان خريد
شماره ٣١٤: از ناله عندليب به برگ ونوارسيد
شماره ٣١٥: بي خواست حرف تلخي ازان نوش لب رسيد
شماره ٣١٦: از پيچ وتاب عمردرازم بسر رسيد
شماره ٣١٧: تا بوسه اي به من ز لب دلستان رسيد
شماره ٣١٨: پيرانه سر هماي سعادت به من رسيد
شماره ٣١٩: از بحر فيض قسمت ديگر به من رسيد
شماره ٣٢٠: از نغمه پرده مطرب دستانسرا کشيد
شماره ٣٢١: صبح شکوفه از افق شاخ سر کشيد
شماره ٣٢٢: با عشق انتقام توان ز آسمان کشيد
شماره ٣٢٣: بر ياد عشق بار هوس مي توان کشيد
شماره ٣٢٤: هر کس نوايي از من آتش زبان شنيد
شماره ٣٢٥: از زير خاک ناله مامي توان شنيد
شماره ٣٢٦: تا کي درين جهان مکرر به سر کنيد
شماره ٣٢٧: هر پرده که از چهره مقصود برافتاد
شماره ٣٢٨: در مشرب من صبح چه گويم چه اثر داد
شماره ٣٢٩: تا روشني صدق به دل يار نگردد
شماره ٣٣٠: چشمي که مقيد به نظر باز نگردد
شماره ٣٣١: بي ابر گهربار چمن شسته نگردد
شماره ٣٣٢: در سينه نهان گريه مستانه نگردد
شماره ٣٣٣: کي دست کرم خواجه ز امساک برآرد
شماره ٣٣٤: کو عشق که دودم ز دل تنگ برآرد
شماره ٣٣٥: هر لحظه ترا حسن به صد رنگ برآرد
شماره ٣٣٦: آن کس که تمناي برو دوش تو دارد
شماره ٣٣٧: از گردش افلاک کجا دل گله دارد
شماره ٣٣٨: از گرمروان خار مغيلان گله دارد
شماره ٣٣٩: از گرمي اشکم صف مژگان گله دارد
شماره ٣٤٠: انديشه ز کلفت دل بيتاب ندارد
شماره ٣٤١: سيري ز تپيدن دل بيتاب ندارد
شماره ٣٤٢: طفل است وغم ناله ما هيچ ندارد
شماره ٣٤٣: آزاده ما برگ سفر هيچ ندارد
شماره ٣٤٤: از تفرقه پروا دل آزاد ندارد
شماره ٣٤٥: تر دامنيم آه غم آلود ندارد
شماره ٣٤٦: دل طاقت حيراني ديدار ندارد
شماره ٣٤٧: جوياي تو با کعبه گل کار ندارد
شماره ٣٤٨: پرواي خط آن غنچه مستور ندارد
شماره ٣٤٩: هر شيشه دلي حوصله شور ندارد
شماره ٣٥٠: دل بردن ما اينهمه تدبير ندارد
شماره ٣٥١: دل راه در آن زلف گرهگير ندارد
شماره ٣٥٢: چشم تو که پرواي نظر باز ندارد
شماره ٣٥٣: صبح ازل اين طرف بنا گوش ندارد
شماره ٣٥٤: بيگانه معني لب خاموش ندارد
شماره ٣٥٥: از تلخي مي ساغر ما باک ندارد
شماره ٣٥٦: آن سنگدل از شکوه ما باک ندارد
شماره ٣٥٧: زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد
شماره ٣٥٨: پرواي خط آن عارض گلفام ندارد
شماره ٣٥٩: در سينه عشاق هوس راه ندارد
شماره ٣٦٠: بي روي تو دل روي به آيينه گذارد
شماره ٣٦١: نتوان به فلک شکوه ز بيداد قضا برد
شماره ٣٦٢: تنها نه صفا خط ز لب لعل بتان برد
شماره ٣٦٣: آن شوخ چه گويم که دل از دست چسان برد
شماره ٣٦٤: از خال توان راه به آن کنج دهان برد
شماره ٣٦٥: آسايش تن غافلم از ياد خداکرد
شماره ٣٦٦: ساقي دهن شيشه ما باز به لب کرد
شماره ٣٦٧: از بس عرق از چهره گلفام تو گل کرد
شماره ٣٦٨: خط از لب لعل گهرافشان تو گل کرد
شماره ٣٦٩: رخسار جهانسوز تو بي پا و سرم کرد
شماره ٣٧٠: رخسار ترا خط نتوانست نهان کرد
شماره ٣٧١: دل را چه خيال است به مي شاد توان کرد
شماره ٣٧٢: دل چون تهي از دردوغم يار توان کرد
شماره ٣٧٣: از مستي چشم تو چه تقرير توان کرد
شماره ٣٧٤: شوريده تر از سيل بهارم چه توان کرد
شماره ٣٧٥: جاني که سر از روزن فتراک برآورد
شماره ٣٧٦: چون پسته زبان در دهنم زنگ برآورد
شماره ٣٧٧: از طوطي من روي سخن رنگ برآورد
شماره ٣٧٨: گر غير مرا از تو به نيرنگ برآورد
شماره ٣٧٩: جان در بدن خاکي ما زنگ برآورد
شماره ٣٨٠: نظاره خط توام از خال برآورد
شماره ٣٨١: دل سخت چو گرديد نصيحت نپذيرد
شماره ٣٨٢: گل مرتبه عارض جانانه نگيرد
شماره ٣٨٣: سرگرم تو با کشمکش دار نسازد
شماره ٣٨٤: از عود دل گرم من اخگربگريزد
شماره ٣٨٥: روزي که مرا موج نفس دام سخن شد
شماره ٣٨٦: از حسن غريب تو جهان صبح وطن شد
شماره ٣٨٧: تيغ تو مي وساقي وپيمانه من شد
شماره ٣٨٨: يوسف شود آن کس که خريدار تو باشد
شماره ٣٨٩: در راه توهر کس دل ودين باخته باشد
شماره ٣٩٠: عاشق غم اسباب چرا داشته باشد
شماره ٣٩١: چشم تو ز دلها چه خبر داشته باشد
شماره ٣٩٢: اين اشک جگرگون چه اثرداشته باشد
شماره ٣٩٣: انديشه چرا عشق ز کس داشته باشد
شماره ٣٩٤: زان سفله حذرکن که توانگرشده باشد
شماره ٣٩٥: شرمي که بود ساخته مطلوب نباشد
شماره ٣٩٦: با کعبه پرستار ترا کار نباشد
شماره ٣٩٧: تا چنددلت برمن مهجور نبخشد
شماره ٣٩٨: زخمي که ز تيغ تو مرا برسپرآمد
شماره ٣٩٩: تا خنده ازان غنچه مستور برآمد
شماره ٤٠٠: آن آفت جان بر سر انصاف نيامد
شماره ٤٠١: کيفيت مي زاهد فرزانه نداند
شماره ٤٠٢: فيض دم صبح از لب خندان تو يابند
شماره ٤٠٣: در خويش چو گردون نکني تا سفري چند
شماره ٤٠٤: جمعي که درانديشه آن چشم خمارند
شماره ٤٠٥: خوش وقت گروهي که در انديشه يارند
شماره ٤٠٦: داغي که مرا بر دل ديوانه گذارند
شماره ٤٠٧: خون بهتر ازان مي که چشيدن نگذارند
شماره ٤٠٨: هر نقطه کز اين دايره بيکار شمارند
شماره ٤٠٩: حکم است که کار شب آدينه بسازند
شماره ٤١٠: از دشت به حي مردم ديوانه نسازند
شماره ٤١١: از دست رود خامه چو نام تو نويسند
شماره ٤١٢: در کوي خرابات گروهي که خموشند
شماره ٤١٣: آنها که به فردوس رخ يار فروشند
شماره ٤١٤: تا حسن گلو سوز تو در جان شرر افکند
شماره ٤١٥: غفلت زدگان ديده بيدار ندانند
شماره ٤١٦: آنها که نظرباز به نو خط پسرانند
شماره ٤١٧: چون شبنم مي بر رخ جانان بنشيند
شماره ٤١٨: سوز دل عاشق ز تماشا ننشيند
شماره ٤١٩: در کودکي از جبهه من عشق عيان بود
شماره ٤٢٠: در زير فلک چند خردمند توان بود
شماره ٤٢١: تامنزل من باديه بيخبري بود
شماره ٤٢٢: گر يار ز احوال من آگاه نمي بود
شماره ٤٢٣: با روي تو آيينه روشن چه نمايد
شماره ٤٢٤: داغ از جگر سوختگان دير برآيد
شماره ٤٢٥: سرمست چو آن شاخ گل از باغ برآيد
شماره ٤٢٦: آن خرمن گل چون ز در باغ درآيد
شماره ٤٢٧: خطي که ازان چهره روشن بدر آيد
شماره ٤٢٨: آه از دل جوياي تو بيتاب برآيد
شماره ٤٢٩: حرفي که ازان لعل گهربار برآيد
شماره ٤٣٠: تدبير محال است به تقدير برآيد
شماره ٤٣١: حسني که به نور نظر پاک برآيد
شماره ٤٣٢: کي پيچ وخم از طبع هوسناک برآيد
شماره ٤٣٣: آهي که ز دلهاي هوسناک برآيد
شماره ٤٣٤: آن روز ز دل شهپر اقبال برآيد
شماره ٤٣٥: گر چشم تر از پوست چو بادام برآيد
شماره ٤٣٦: خوب است که بي رنج طلب کام برآيد
شماره ٤٣٧: حاشا که زعاشق سخن کام برآيد
شماره ٤٣٨: بيخواست ز دل ناله جانکاه برآيد
شماره ٤٣٩: لعل از جگر سنگ گر از تيشه برآيد
شماره ٤٤٠: هويي که مرا از دل ديوانه برآيد
شماره ٤٤١: خورشيد اگر از چشم کسان آب گشايد
شماره ٤٤٢: مشکل که دل از ناله و فرياد گشايد
شماره ٤٤٣: از سير چمن کي دل افگار گشايد
شماره ٤٤٤: با تنگدلي از لب خندان چه گشايد
شماره ٤٤٥: يک شعله شوخ است که ديدار نمايد
شماره ٤٤٦: غفلت چه اثر در دل هشيارنمايد
شماره ٤٤٧: با روي تو خورشيد درخشان چه نمايد
شماره ٤٤٨: با روي تو صبر از دل بيتاب نيايد
شماره ٤٤٩: صحبت به حريفان سيه کار مداريد
شماره ٤٥٠: از قيد فلک برزده دامن بگريزيد
شماره ٤٥١: فارغ بود از افسر زرين سر خورشيد
شماره ٤٥٢: طوفان گل و جوش بهارست ببينيد
شماره ٤٥٣: خشت از سرخم پنبه ز مينا برباييد
شماره ٤٥٤: خال از دميدن خط بي انتظارم گردد
شماره ٤٥٥: شب زنده دار را دل روشن چو ماه گردد
شماره ٤٥٦: خط سيه مبادا زان خال سربرآرد
شماره ٤٥٧: شرم وحجاب مارا در پيچ وتاب دارد
شماره ٤٥٨: از حلقه هاي زنجير سودا چه باک دارد
شماره ٤٥٩: پرواي خط مشکين آن دلرباندارد
شماره ٤٦٠: پرواي شکوه من آن سيمتن ندارد
شماره ٤٦١: سوداي عشق ما را بي نام وبي نشان کرد
شماره ٤٦٢: دل را به زلف پرچين تسخير مي توان کرد
شماره ٤٦٣: هر چند ره در آن زلف پيدا نمي توان کرد
شماره ٤٦٤: خالت ز خط مشکين دست دگر برآورد
شماره ٤٦٥: خوش آن که خواب راحت برخودحرام سازد
شماره ٤٦٦: از ترک گفتگو دل با معني آشنا شد
شماره ٤٦٧: از حلقه هاي آن زلف دل صاحب نظر شد
شماره ٤٦٨: در زلف نااميدي روي اميد باشد
شماره ٤٦٩: چون آفتاب هر کس روشن ضمير باشد
شماره ٤٧٠: دولت چونيست باقي بربادرفته باشد
شماره ٤٧١: تن را اگر گذاري در عشق ما چه باشد
شماره ٤٧٢: گر بي طلب رسد رزق ما را عجب نباشد
شماره ٤٧٣: سر چون گران شد از مي دستارگو نباشد
شماره ٤٧٤: کي از ستاره برمن سنگ ستم نيامد
شماره ٤٧٥: از عشق يار نوخط دل زود مي گشايد
شماره ٤٧٦: از روي نو خط يار هر جا سخن برآيد
شماره ٤٧٧: چون رنگ مي زمينا بيرون دويد بايد
شماره ٤٧٨: آن چشم اگر چه خود را بيمارمي نمايد
شماره ٤٧٩: سفر گزين که سخن در وطن غريب نگردد
شماره ٤٨٠: سياه چون دل رنگين سخن ز آه نگردد
شماره ٤٨١: نظر به روي تو خورشيد آب وتاب ندارد
شماره ٤٨٢: زوعده هاي دروغش دل اضطراب ندارد
شماره ٤٨٣: ستاره سوخته پرواي اعتبار ندارد
شماره ٤٨٤: گل هميشه بهار سخن زوال ندارد
شماره ٤٨٥: همين نه سينه ما آه صبحگاه ندارد
شماره ٤٨٦: دهان بوسه فريب ترا پياله ندارد
شماره ٤٨٧: رخ تو رنگ زگلگونه شراب نگيرد
شماره ٤٨٨: نگه ز چشم تو چون چنان نشأه مدام نگيرد
شماره ٤٨٩: خوشا دلي که در انديشه جمال تو باشد
شماره ٤٩٠: به جاي سبزه چو ايام زندگي بسر آيد
شماره ٤٩١: مباد روي تو از پرده حجاب بر آيد
شماره ٤٩٢: دل از تردد وخاطر ز انقلاب برآيد
شماره ٤٩٣: بغير خط که ز روي لطيف يار برآيد
شماره ٤٩٤: آتش عشق تو چون زبانه برآرد
شماره ٤٩٥: رتبه خال تو مشک ناب ندارد
شماره ٤٩٦: در دل ما بخت سبز بارندارد
شماره ٤٩٧: قد ترا سرواعتدال ندارد
شماره ٤٩٨: دولت روشندلي زوال ندارد
شماره ٤٩٩: دامن دشت عدم گياه ندارد
شماره ٥٠٠: مستي ما از مي شبانه نباشد
شماره ٥٠١: مستي ما از مي شبانه نباشد
شماره ٥٠٢: غنچه مستور از نقاب برآمد
شماره ٥٠٣: از کمرش کام دل چگونه برآيد
شماره ٥٠٤: چون مه روي تو از حجاب برآيد
شماره ٥٠٥: فتنه چشم تو چون ز خواب برآيد
شماره ٥٠٦: سري راکه سودا ز سامان برآرد
شماره ٥٠٧: دل صاف پرواي محشر ندارد
شماره ٥٠٨: چرا با دل من صفايي ندارد
شماره ٥٠٩: دل از خاکساري بهشت خدا شد
شماره ٥١٠: چه گل از خودآن مرده دل چيده باشد
شماره ٥١١: نشاط جهان را بقايي نباشد
شماره ٥١٢: سخن کي به جانهاي غافل نشنيد
شماره ٥١٣: مرا ناله از پرده دل برآيد
شماره ٥١٤: به همچون مني آسمان چون برآيد
شماره ٥١٥: چرا از خم مي فلاطون برآيد
شماره ٥١٦: بس که در زلف تو دلها آب شد
شماره ٥١٧: تا به زانو پاي من در خار شد
شماره ٥١٨: رنگ خط برلعل جانان ريختند
شماره ٥١٩: بخل ممسک از مي افزونتر شود
شماره ٥٢٠: زخم ما پهلو به خنجر مي دهد
شماره ٥٢١: شش جهت راه است ومنزل ناپديد
شماره ٥٢٢: برانگيزد غبار از مغز جان درد
شماره ٥٢٣: نمي گردد به خاموشي نهان درد
شماره ٥٢٤: درين عالم که جز وحشت نباشد
شماره ٥٢٥: ترا چون صبح خندان آفريدند
شماره ٥٢٦: چه کار از ياري دوران برآيد
شماره ٥٢٧: از ناله ني هر کس هشيار نمي گردد
شماره ٥٢٨: هر ذره ازو در سر سوداي دگر دارد
شماره ٥٢٩: از بيم خط آن لب شد باريک وچنين باشد
شماره ٥٣٠: ازبيم خط آن لب شد باريک و چنين باشد
شماره ٥٣١: مي مي چکد از چشمش جانانه چنين بايد
شماره ٥٣٢: از نمک تبسمت رنگ شراب مي پرد
شماره ٥٣٣: جان غريب ازين جهان ميل وطن نمي کند
شماره ٥٣٤: شوخي حسن کي نهان زير نقاب مي شود
شماره ٥٣٥: چه خوش است ناله من به نوا رسيده باشد
شماره ٥٣٦: چو خوش است اتحادي که حجاب تن نماند
شماره ٥٣٧: هر که رنگ شکسته اي دارد
شماره ٥٣٨: دل ز سير وسلوک بينا شد
شماره ٥٣٩: محو تو بهشت جو نباشد
شماره ٥٤٠: خوش آن که به گوشه اي نشيند
شماره ٥٤١: آتش لعل از رخت در عرق شرم مرد
شماره ٥٤٢: خطي کان رخ تازه مي آورد
شماره ٥٤٣: خال او يک نظر از ديده ما دور نباشد
شماره ٥٤٤: مورنه اي پيش قند تنگ ميان را ببند
شماره ٥٤٥: صوفيان صاف روان مي باشند
شماره ٥٤٦: عشق تو ز دل بدر نمي آيد
شماره ٥٤٧: اي زياد لعل ميگون تو کام جان لذيذ
شماره ٥٤٨: قلم ز بال سمندر کند مگرکاغذ
شماره ٥٤٩: ز شور عشق مرا شد دل خراب لذيذ
شماره ٥٥٠: از حب جاه خواري دنيا شود لذيذ
شماره ٥٥١: چندان که خواب صبح بود بر جوان لذيذ
شماره ٥٥٢: پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار
شماره ٥٥٣: آب گوهر از تهي چشمان نمي شويد غبار
شماره ٥٥٤: برد دستم رابياض گردن جانان ز کار
شماره ٥٥٥: زخم را آماده شو چون شد مساعد روزگار
شماره ٥٥٦: بيشتر گردد دل نازک ز غمخواران فگار
شماره ٥٥٧: مردمک را سير کن در حلقه چشم نگار
شماره ٥٥٨: پرده مشکين به چشم شوخ بسته است آن نگار؟
شماره ٥٥٩: مي برد خواهي نخواهي دل زمردم خط يار
شماره ٥٦٠: اي دل غافل زماني از گريبان سر برآر
شماره ٥٦١: پيچ وتاب خط برآن رخسار گلرنگ است بار
شماره ٥٦٢: برلب بام خطر باشد مکان اعتبار
شماره ٥٦٣: مي پرستان رابه دل ننشيند از دشمن غبار
شماره ٥٦٤: پاس درد وداغ عشق از ديده هاي شوردار
شماره ٥٦٥: شوختر گردد شود چون خال از خط بالدار
شماره ٥٦٦: غير عبرت هيچ چيز از دار دنيا برمدار
شماره ٥٦٧: از زمين برخاستن چشم از زمين داران مدار
شماره ٥٦٨: آرزو در دل بسوزان، عود در مجمر گذار
شماره ٥٦٩: فارغ از دامند مرغان سبک پر در گذار
شماره ٥٧٠: دل چو شبنم آب کن رو در گلستانش گذار
شماره ٥٧١: من نمي آيم به هوش از پند، بيهوشم گذار
شماره ٥٧٢: اشک در چشم من بيتاب چون گيرد قرار؟
شماره ٥٧٣: دل کجا در سينه ويرانه مي گيرد قرار؟
شماره ٥٧٤: بيقرار عشق در يک جا نمي گيرد قرار
شماره ٥٧٥: خون دل تا هست چشم تر نمي گيرد قرار
شماره ٥٧٦: هر که مي داند که برگردد سخن درکوهسار
شماره ٥٧٧: اهل دل راياري دوران نمي آيد به کار
شماره ٥٧٨: تخم مهري گر به دلها مي فشاند روزگار
شماره ٥٧٩: مي شود رنگين تر آن لعل سخنگودر خمار
شماره ٥٨٠: سر نمي پيچم ز خار سرزنش ديواروار
شماره ٥٨١: از فروغ لاله آتش زير پاداردبهار
شماره ٥٨٢: از فروغ لاله آتش زير پا دارد بهار
شماره ٥٨٣: از دل پرخون بلبل کي خبردارد بهار؟
شماره ٥٨٤: از خرام ناز منت بر زمين داردبهار
شماره ٥٨٥: سنبل او مي خرامد دست بر دوش بهار
شماره ٥٨٦: کوه سنگين را سبک جولان کند جام بهار
شماره ٥٨٧: بوي گل مي آيداز چاک گريبان بهار
شماره ٥٨٨: خاک راجان کرد درتن ابر احسان بهار
شماره ٥٨٩: نيست بي مي باغ رانوري مي روشن بيار
شماره ٥٩٠: دل به آن زلف چليپا مي کشد بي اختيار
شماره ٥٩١: گلعذار من برون از پرده بوي خود ميار
شماره ٥٩٢: بي دل بيدار، سر از خرقه تن برميار
شماره ٥٩٣: شد خرابات مغان از توبه ام زير و زبر
شماره ٥٩٤: اي بر روي تو از آينه گل صافتر
شماره ٥٩٥: ترک من کزپسته اش بي خواست مي ريزد شکر
شماره ٥٩٦: بوسه اي در کار من کن زان لب همچون شکر
شماره ٥٩٧: از فروغ ماه مي گردد به آب وتاب ابر
شماره ٥٩٨: حسن از چشم نظربازان شود شاداب تر
شماره ٥٩٩: مي شود در وسمه ابروي بتان خونخوارتر
شماره ٦٠٠: از دم تيغ است آن موي کمر خونريزتر
شماره ٦٠١: هرکه وحشت مي کند ز آميزش ما بيشتر
شماره ٦٠٢: ناقص از کامل برد لذت ز دنيا بيشتر
شماره ٦٠٣: باده دارد بر سر پاميکشان رابيشتر
شماره ٦٠٤: دل ز خط بر عارض جانانه لرزد بيشتر
شماره ٦٠٥: خار و خس را چرخ گل برسرفشاند بيشتر
شماره ٦٠٦: تلخکام ايمن ز چشم شور ماند بيشتر
شماره ٦٠٧: يارنو خط زنگ از دل مي زدايد بيشتر
شماره ٦٠٨: مي کشداز بي هنر کلفت هنرور بيشتر
شماره ٦٠٩: شورش ديوانه گردد از بيابان بيشتر
شماره ٦١٠: مي کشد عزت طلب خواري زدوران بيشتر
شماره ٦١١: دل بود مايل به خط عنبرافشان بيشتر
شماره ٦١٢: جانب اغيار داردآن جفا جو بيشتر
شماره ٦١٣: مي شود مغلوب، خصم از بردباري بيشتر
شماره ٦١٤: عشق راباشد به عاشق دلنوازي بيشتر
شماره ٦١٥: گرچه از جان نيست چيزي بابدن نزديکتر
شماره ٦١٦: زاهد از آلوده دنياست دنيا خواه تر
شماره ٦١٧: خامشي سازد من بيتاب را ديوانه تر
شماره ٦١٨: هرطرف صد راه پيما هست سر گردان خضر
شماره ٦١٩: ياسمينش لاله گون از تاب نظر
شماره ٦٢٠: لاله ها چشم غزالان مي نمايد در نظر
شماره ٦٢١: نيست درظاهر مرا گر گلعذاري درنظر
شماره ٦٢٢: نيست رخساري زخال وخط نگارين اينقدر
شماره ٦٢٣: حسن را در کار نبود باده ناب دگر
شماره ٦٢٤: چشم مارا صبح پيري شد شکر خواب دگر
شماره ٦٢٥: از عزيزان با تو ما را هست پيوند دگر
شماره ٦٢٦: مي برد دل حسن او هردم به نيرنگ دگر
شماره ٦٢٧: اي ز رويت هرنگاهي راگلستان دگر
شماره ٦٢٨: حسن دارد در سواري شوکت و شان دگر
شماره ٦٢٩: داده ام دل را به دست دشمن دين دگر
شماره ٦٣٠: چند روزي مي دهم دل رابه دلجوي دگر
شماره ٦٣١: مي شود طي در ورق گرداندني ديوان عمر
شماره ٦٣٢: سبزه خط مي دمد از لعل جانان غم مخور
شماره ٦٣٣: مي شود از درد و داغ عشق دلها ديده ور
شماره ٦٣٤: کي ز خواريهاي غربت مي کند پرواگهر؟
شماره ٦٣٥: تا نسازد پاي خود از سر طلبکارگهر
شماره ٦٣٦: سود ندهد عامل بيدادگر را کارخير
شماره ٦٣٧: از مي گلرنگ مي گردد اگر پيمانه سير
شماره ٦٣٨: گر کند مادر زخشکي بخل دراعطاي شير
شماره ٦٣٩: آنکه مي آيد زطفلي از دهانش بوي شير
شماره ٦٤٠: زيرتيغ از مرغ بسمل پرفشاني ياد گير
شماره ٦٤١: برگ عيش خويش را چون گل زهم پاشيده گير
شماره ٦٤٢: بوسه را کنج دهان يار دارد گوشه گير
شماره ٦٤٣: مي شوي آواره از عالم عنان ما مگير
شماره ٦٤٤: به ناداني کند اقرارهرکس هست داناتر
شماره ٦٤٥: رخ گلرنگش از مژگان خونخوارست گيراتر
شماره ٦٤٦: خط سبز از دعاي صبح خيزان است گيراتر
شماره ٦٤٧: شود از پرده پوشي سوز اهل حال رسواتر
شماره ٦٤٨: شراب زندگي درخاکساريهاست بي غش تر
شماره ٦٤٩: زمهرخامشي شد خرده رازم پريشانتر
شماره ٦٥٠: زمي شد چهره آن مهرعالمتاب روشنتر
شماره ٦٥١: سخن کز عشق شادابي ندارددردهان بهتر
شماره ٦٥٢: نمي دانند اهل غفلت انجام شراب آخر
شماره ٦٥٣: ترا درخواب غفلت رفت عمر خوش عنان آخر
شماره ٦٥٤: بيا اي محتسب از وادي دردي کشان بگذر
شماره ٦٥٥: فريب دل مخور از ديده شيرانه اخگر
شماره ٦٥٦: ندارد خاطر آگاه جز غفلت غم ديگر
شماره ٦٥٧: جز آن لبهاي ميگون دل راچاره ديگر
شماره ٦٥٨: نخواهد دردمند عشق او ميخانه ديگر
شماره ٦٥٩: نيست بي خار درين باديه يک آبله وار
شماره ٦٦٠: باد دستانه مکن خرج نفس رازنهار
شماره ٦٦١: گربه ما همسفري سلسله از پا بردار
شماره ٦٦٢: نسخه کفر از آن زلف پريشان بردار
شماره ٦٦٣: نيست بيرون ز تو مقصود، تکاپو بگذار
شماره ٦٦٤: کار دنيا کن و انديشه عقبي مگذار
شماره ٦٦٥: نفس هرزه مرس رابه کشيدن مگذار
شماره ٦٦٦: ناله اي از ته دل کرد سپند آخر کار
شماره ٦٦٧: چين پيشاني ما شد مه عيد آخر کار
شماره ٦٦٨: اي رخت شسته تر از دامن مهتاب بهار
شماره ٦٦٩: دوسه روزي است صفاي رخ گلپوش بهار
شماره ٦٧٠: سينه اي چاک نکرديم درين فصل بهار
شماره ٦٧١: اي صبا برگي ازان گلشن بي خار بيار
شماره ٦٧٢: جام در دور به اندازه مخمور بيار
شماره ٦٧٣: اين نه هاله است نمايان شده از دور قمر
شماره ٦٧٤: برفروز از مي و زنگ از دل آگاه ببر
شماره ٦٧٥: اي دهان تو و گفتار ز هم شيرين تر
شماره ٦٧٦: الفت خلق عذاب دل فرزانه شمر
شماره ٦٧٧: چشم آرام مداريد ز سر منزل عمر
شماره ٦٧٨: تيغ الماس بر اطراف کمر دارد مهر
شماره ٦٧٩: چند روزي چو قلم سربه ته انداخته گير
شماره ٦٨٠: گشاده رويي من برد دست خصم از کار
شماره ٦٨١: به زندگي دل آزاده را ز تن بردار
شماره ٦٨٢: چو غنچه نکهت خود از صبا دريغ مدار
شماره ٦٨٣: ز طوطيان شکر ناب را دريغ مدار
شماره ٦٨٤: چو شمع، جان ز نسيم سحر دريغ مدار
شماره ٦٨٥: نخست کعبه و بتخانه رابجا بگذار
شماره ٦٨٦: ز آب تيغ اثر در گلوي ما بگذار
شماره ٦٨٧: دل رميده به اميد اين جهان مگذار
شماره ٦٨٨: بياکه عقده زکارجهان گشاد بهار
شماره ٦٨٩: سخن دريغ مداراز سخن کشان زنهار
شماره ٦٩٠: مبند دل به تماشاي اين جهان زنهار
شماره ٦٩١: ز حال تشنه لبان خنجر ترا چه خبر؟
شماره ٦٩٢: ترا لبي است ز چشم ستاره خندانتر
شماره ٦٩٣: اگر چه چهره بود بي نقاب روشنتر
شماره ٦٩٤: صفاي يار به ديدن نمي شود آخر
شماره ٦٩٥: بهار دربغل غنچه ريخت پنهان زر
شماره ٦٩٦: ترا به هرگذري هست بيقراردگر
شماره ٦٩٧: ربوده خواب مرا حسن بي مثال دگر
شماره ٦٩٨: ربوده است مراذوق جستجوي دگر
شماره ٦٩٩: درين جهان مزور به ترس وباک نگر
شماره ٧٠٠: مکن دلير تماشاي تاب موي کمر
شماره ٧٠١: اگر چه دردلم از ترکش است افزون تير
شماره ٧٠٢: فروغ دولت بيدار از شراب بگير
شماره ٧٠٣: بهار مي گذرد ساغر چو لاله بگير
شماره ٧٠٤: ز داغ عشق مرا چون شودجگر دلگير؟
شماره ٧٠٥: از انقلاب دهر نيفتم ز اعتبار
شماره ٧٠٦: درويش را زخرقه صد پاره نيست عار
شماره ٧٠٧: دل راز سينه درنظر دلستان برآر
شماره ٧٠٨: در زير خرقه شيشه مي را نگاه دار
شماره ٧٠٩: از بيغمان جميله غم را نگاه دار
شماره ٧١٠: اي دل عنان توسن طاقت نگاه دار
شماره ٧١١: اي دل عنان توسن طاقت نگاه دار
شماره ٧١٢: يارب مرا زپوتو منت نگاه دار
شماره ٧١٣: پيکان يار را به دل و جان نگاه دار
شماره ٧١٤: از بوسه ظلم بر رخ جانان روا مدار
شماره ٧١٥: سنجيدگي ز هيچ سبکسر طمع مدار
شماره ٧١٦: عارف ز نه سپهر چو صرصر کند گذار
شماره ٧١٧: خشتي به خير چون خم مي بر زمين گذار
شماره ٧١٨: داغ است برگ عيش گلستان روزگار
شماره ٧١٩: بيرون ميا ز گوشه ميخانه در بهار
شماره ٧٢٠: اي زلف و عارض تو ز هم ديده زيب تر
شماره ٧٢١: اي زلفت از کمند تمنابلند تر
شماره ٧٢٢: از خط سبز چهره شود آبدارتر
شماره ٧٢٣: دل روشن از سياهي سوداست بيشتر
شماره ٧٢٤: نادان ز حرص درتب و تاب است بيشتر
شماره ٧٢٥: از سعي، کار عشق شود خام بيشتر
شماره ٧٢٦: در سينه هاي تنگ بود آه بيشتر
شماره ٧٢٧: اي چشمت از غزال ختن خوش نگاه تر
شماره ٧٢٨: اي زلف و خط و خال تو از هم کشنده تر
شماره ٧٢٩: اي زلف سرکش تو ز بالا کشيد ه تر
شماره ٧٣٠: شد ناله ام به دور خطش عاشقانه تر
شماره ٧٣١: معشوق در برابر و مهتاب درنظر
شماره ٧٣٢: اي هرنظر خيال ترا منزل دگر
شماره ٧٣٣: اي هر دل از خيال تو ميخانه دگر
شماره ٧٣٤: از زير چشم در رخ مستور مي نگر
شماره ٧٣٥: برق سبک عنان نرسد در شتاب عمر
شماره ٧٣٦: از ره مرو به جلوه ناپايدار عمر
شماره ٧٣٧: صبح است ساقيا مي چون آفتاب گير
شماره ٧٣٨: منصوروار پختگي از چوب دار گير
شماره ٧٣٩: سرمايه جنون ز نسيم بهار گير
شماره ٧٤٠: فصل شباب رفت ره خانه پيش گير
شماره ٧٤١: نخل خزان رسيده ما را فشانده گير
شماره ٧٤٢: جز گوشه قناعت ازين خاکدان مگير
شماره ٧٤٣: از هيچ آفريده به دل گرد کين مگير
شماره ٧٤٤: هرچند جهانسوز بود جلوه دلدار
شماره ٧٤٥: از صحبت خامان، دل آگاه نگه دار
شماره ٧٤٦: اي بيجگر از تلخي عالم گله بگذار
شماره ٧٤٧: دارم ز تو ساده دليها گله بسيار
شماره ٧٤٨: اي صفحه رخسار تو ازگل بصفاتر
شماره ٧٤٩: از درد بود پرسش اغيار گرانتر
شماره ٧٥٠: اي هر ورق گل زتو آيينه ديگر
شماره ٧٥١: هر چند ترا ديده بدکرد زمن دور
شماره ٧٥٢: کام دل ازان چهره افروخته برگير
شماره ٧٥٣: مطرباچنگ را بکش به کنار
شماره ٧٥٤: مطربا مهر از دهان بردار
شماره ٧٥٥: از سنگلاخ دنيا اي شيشه بار بگذر
شماره ٧٥٦: مرو ز گوشه عزلت به هيچ منظر ديگر
شماره ٧٥٧: جوشن داودي قلمرو تدبير
شماره ٧٥٨: از شراب ارغواني چهره را گلرنگ ساز
شماره ٧٥٩: بهر روي خلق تاکي آرزو کردن نماز؟
شماره ٧٦٠: شد جدا از زخم من آن خنجر سيراب سبز
شماره ٧٦١: کي شود کشت اميد از ديده نمناک سبز؟
شماره ٧٦٢: شعله اي در مغز هست ازآتش سودا هنوز
شماره ٧٦٣: با قيامت قامتش همدوش مي گردد هنوز
شماره ٧٦٤: حسنش از خط عالمي زيرو زبر دارد هنوز
شماره ٧٦٥: چشم حيران را حجابش دام مي داند هنوز
شماره ٧٦٦: بي صفا از خط نگرديده است رخسارش هنوز
شماره ٧٦٧: رخنه در دل مي کند مژگان قتالش هنوز
شماره ٧٦٨: خط برآورد وترو تازه است بستانش هنوز
شماره ٧٦٩: درتن خود يک هدف واراستخوان دارم هنوز
شماره ٧٧٠: غوطه خوردم درشراب ناب و مخمورم هنوز
شماره ٧٧١: خاک من بربادرفت ودردي آشامم هنوز
شماره ٧٧٢: از سرشک گرم زرين است مژگانم هنوز
شماره ٧٧٣: مي دهد يادي ز چشمش نرگس پر فن هنوز
شماره ٧٧٤: دشت بيرون نامده است از ماتم مجنون هنوز
شماره ٧٧٥: مي رود با قامت خم در پي دنيي هنوز
شماره ٧٧٦: ريخت دندانهاو در فکر لب ناني هنوز
شماره ٧٧٧: دل مکدر ز غم يار نگردد هرگز
شماره ٧٧٨: محو رخسار تو دلگير نگردد هرگز
شماره ٧٧٩: صحبت عشق و خرد ساز نگردد هرگز
شماره ٧٨٠: دل ما روشن از افلاک نگردد هرگز
شماره ٧٨١: عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز
شماره ٧٨٢: نيست بي خون دل آن زلف پريشان هرگز
شماره ٧٨٣: هيچ جا از خوشي آثار نمانده است امروز
شماره ٧٨٤: از جبينش عرق شرم روان است هنوز
شماره ٧٨٥: لاله داغ است ازان عارض گلفام هنوز
شماره ٧٨٦: درآ به زمزمه اي مطرب غزال پرداز
شماره ٧٨٧: دگر که را کنم از اهل درد محرم راز؟
شماره ٧٨٨: نمي رسد به حقيقت کس از سراي مجاز
شماره ٧٨٩: نخست دفتر هوش و خرد درآب انداز
شماره ٧٩٠: بگير جام هلالي ز رخ نقاب انداز
شماره ٧٩١: چو آفتاب به هر ذره اي نگاه انداز
شماره ٧٩٢: به ياد سنبل آن زلف با صبا مي ساز
شماره ٧٩٣: ز خط چو يار رخ آل راکند سرسبز
شماره ٧٩٤: ز سروقدتو شد شوره زار امکان سبز
شماره ٧٩٥: نبسته اي گره عهد برقبا هرگز
شماره ٧٩٦: حديث عشق نگيرد به زاهدان هرگز
شماره ٧٩٧: که را به گوشه گلخن کشيده اند امروز؟
شماره ٧٩٨: مگر به فکر سواري است آن نگار امروز؟
شماره ٧٩٩: بيا و تازه کن ايمان به نوبهار امروز
شماره ٨٠٠: نبرده خط ز عذار تو آب و تاب هنوز
درباره نوسخن