شماره ٧٢٤: نادان ز حرص درتب و تاب است بيشتر

نادان ز حرص درتب و تاب است بيشتر
در شوره زار موج سراب است بيشتر
درعالمي که خرج تماشا شود نگاه
در چشم باز، پرده خواب است بيشتر
آتش دل از فغان به نيستان تهي کند
در مغز پوچ شور شراب است بيشتر
نقصان درين بساط بود خوشتر از کمال
بدر از هلال پا به رکاب است بيشتر
از دل، غرض گداختن و آب گشتن است
گلهاي باغ خرج گلاب است بيشتر
کام زمانه پرده ناکامي دل است
اين آبها نقاب سراب است بيشتر
محرم ترست آتش جانسوز عشق را
هر سينه اي که داغ و کباب است بيشتر
زين آبها که درگره سخت گوهرست
اميد من به موج سراب است بيشتر
افزود از دميدن خط پيچ و تاب زلف
بيم ستمگران ز حساب است بيشتر
صائب به وصل گنج گهر زود مي رسد
از عشق هردلي که خراب است بيشتر