نمي دانند اهل غفلت انجام شراب آخر
به آتش مي رود اين غفلان از راه آب آخر
هواجويي که کشتي در محيط باده اندازد
سرخود در سر مي مي کند همچون حباب آخر
اگر در آتش افتد پاک طينت فيض مي بخشد
که گل گردد براي رفع درد سر گلاب آخر
زکار افتاد چون ظالم به اهل ظلم پيوندد
که بال تير مي گردد پرو بال عقاب آخر
مکرر مي گزد دل را اگر شهد و شکر باشد
نشد صائب ترا سيري نصيب از خورد و خواب آخر؟