شماره ٧٢٧: اي چشمت از غزال ختن خوش نگاه تر

اي چشمت از غزال ختن خوش نگاه تر
از روز عاشقان شب زلفت سياه تر
از خط سبز اگر چه شد حسن مهربان
حسن توشد ز سبزه خط دلسياه تر
سير غزال اگر چه مقيد به راه نيست
از چشم وحشي توبود سر به راه تر
دربارگاه رحمت و ديوان عفو تو
لرزانترست هرکه بود بيگناه تر
در يوزه نگه کني از ديده هاي دام
آهو نديده ام ز تو عاشق نگاه تر
هر چند روزگار ستمکار و کينه جوست
چشم ستمگر تو بود کينه خواه تر
صائب دل شکسته من در بساط خاک
از مرغ پر شکسته بود بي پناه تر