دل بود مايل به خط عنبرافشان بيشتر
هست در ابر سياه اميد باران بيشتر
خط برون مي آورد شيرين لبان را ازحجاب
مي شود در پرده شب غنچه خندان بيشتر
خار خار دلبري از خط فزون شد حسن را
حرص گل در جمع زر گردد زدامان بيشتر
ناز خوبان مي شود در روزگار خط زياد
خواب مي گردد گران ازبوي ريحان بيشتر
مي برد دل بيش ازان لبهاي شيرين خط سبز
رتبه اين ظلمت است ازآب حيوان بيشتر
گرچه اميد ظفر با لشکر برگشته نيست
مي کند صيد دل آن برگشته مژگان بيشتر
روزي بي دست وپايان مي رسداز خوان غيب
قسمت ديوانه گردد سنگ طفلان بيشتر
پرده پوشي مي کند بي پرده راز عشق را
مي کشد اين شمع قد در زير دامان بيشتر
در بساط بي سرو پايان مجو صبر وقرار
تشنه سيرست گوهرهاي غلطان بيشتر
سيل بي زنهار در معموره طوفان مي کند
شور مجنون است درشهر ازبيابان بيشتر
گر چه گردد کم صدا چون کاسه چيني شکست
درشکستن مي کند دل صائب افغان بيشتر