مي شود مغلوب، خصم از بردباري بيشتر
تيغ لنگر دار دارد زخم کاري بيشتر
هرکه راچون شانه دردل زخم کاري بيشتر
مي کند زلف سخن راشانه کاري بيشتر
بر کم وبيش محبت بيقراري شاهدست
هر قدر افزون محبت، بيقراري بيشتر
هر قدر پيغام نوميدي ز معشوقان رسد
عاشقان رامي شود اميدواري بيشتر
دورتر شد راه ما از سعي بي هنجار ما
کودکان رامانده سازد ني سواري بيشتر
هرکه اميدش به عصيان کمتر از طاعت بود
مي برد روز قيامت شرمساري بيشتر
گر چه مي گردد ز آتش پخته هر خامي که هست
خامتر هرکس که دارد جزو ناري بيشتر
دانه بهتر درزمين نرم بالامي کشد
سرفرازي بيشتر چون خاکساري بيشتر
د ربلندي گرمي خورشيد مي گردد زياد
حسن، عالمسوز گردد در سواري بيشتر
زلف از سر در هوايي هر نفس در عالمي است
مي نمايد حسن راخط پرده داري بيشتر
فيض ريزش دارد ارباب کرم راتر دماغ
خنده برق است درابر بهاري بيشتر
مي شود چون ماه کنعان عاقبت مالک رقاب
از عزيزان مي کشد هر کس که خواري بيشتر
مي کند خواب فراغت در شبستان لحد
هر که اينجا مي کند شب زنده داري بيشتر
از دليل پوچ دايم فلسفي د رزحمت است
کودکان رامانده سازد ني سواري بيشتر
مي شود صائب دعا در دامن شب مستجاب
وقت خط هست ازبتان اميدواري بيشتر