در زير خرقه شيشه مي را نگاه دار
اين ماه را نهفته در ابر سياه دار
از ريشه بر ميار نهال اميد را
ته شيشه اي براي صبوحي نگاه دار
بي شاهد و شراب شب ماه مگذران
چشمي به روي ساقي و چشمي به ماه دار
پير مغان ز توبه ترا منع اگر کند
زنهار گوش هوش به آن خير خواه دار
بال وپري است نشو و نما را زمين پاک
پاس نفس براي دم صبحگاه دار
خودبين شود ز آينه بي غبار، نفس
دل را نهفته درته گرد گناه دار
عرض صفاي سينه مده پيش غافلان
درپيش زنگي آينه خود سياه دار
ماهي محيط را بسر از خامشي کشيد
صائب به بزم باده زبان را نگاه دار