در پرده غنچه برگ سفر ساز مي دهد
شبنم عبث چه آينه پرداز مي دهد
در بزم عشق کيست که سازد صدا بلند
اينجا سپند سرمه به آواز مي دهد
امروز در قلمرو جرأت دل من است
کبکي که سينه طرح به شهباز مي دهد
دل ذره ذره گشت وهمان گرم ناله است
اين جام توتيا شد وآواز مي دهد
صائب کسي که از سخن تازه يافت جان
آب حيات را به خضر باز مي دهد