از همت بلند اثر در جهان نماند
يک سرو در سراسر اين بوستان نماند
روشندلان چو برق گذشتند از جهان
خاکستري بجاي ازين کاروان نماند
در بسته ماندديده يعقوب انتظار
از قاصدان مصر مروت نشان نماند
مرغان نغمه سنج جلاي وطن شدند
جز بيضه شکسته درين آشيان نماند
از چشم سرمه دار دوات آب شد روان
شيرين زباني قلم نکته دان نماند
در گلشن هميشه بهار بهشت جود
برگي ز باد دستي فصل خزان نماند
صائب زبان خامه به کام دوات کش
امروز چون سخن طلبي در ميان نماند