اين نه هاله است نمايان شده از دور قمر
پيش رخسار منير تو مه افکنده سپر
دل به مضمون خط پشت لب او نرسيد
آه کاين حاشيه از متن بود مشکلتر
بهر صيد دل عشاق، که چشمش مرساد
گشت هر حلقه اي از خط تو گلدام دگر
بود چون زلف پريشان دل صدپاره من
گشت شيرازه اوراق دل آن موي کمر
نه چنان ريشه دوانده است مرا دردل وچشم
که رود سرو خرامان تو از مد نظر
در وطن دل چه خيال است گشايد صائب؟
در صدف چشم محال است کند باز گهر