در سينه عشاق هوس راه ندارد
در مجمر ما شعله خس راه ندارد
تسليم شو آن آينه تيغ چو ديدي
اينجا دم بيراه نفس راه ندارد
انديشه تکليف در اقليم جنون نيست
در کوچه زنجير عسس راه ندارد
اي هرزه درا در گذر از همرهي ما
در قافله عشق جرس راه ندارد
صائب من وانديشه آغوش محال است
در خلوت عشاق هوس راه ندارد