سنجيدگي ز هيچ سبکسر طمع مدار
از بادبان گراني لنگر طمع مدار
ديدي به ماه مصرز اخوان چهارسيد
زنهار دوستي زبرادر طمع مدار
افيون خمار باده خونگرم نشکند
ازدايه مهرباني مادر طمع مدار
با عمر جاودان نشودجمع سلطنت
آب خضر زجام سکندر طمع مدار
حاصل دهد ز دانه فشاني زمين پاک
بي ابر از صدف در و گوهر طمع مدار
در چشم مور ملک سليمان چه مي کند؟
وسعت ازين جهان محقر طمع مدار
از دل مجو به سينه سوزان من قرار
خودداري از سپند به مجمر طمع مدار
نبود صفاي حسن گلوسوز را زوال
واسوختن ز هيچ سمندر طمع مدار
دادند چون ترا دل روشن درين سرا
زنهار روشنايي ديگر طمع مدار
فيض از سياه کاسه به سايل نمي رسد
از جام لاله باده احمر طمع مدار
دست دعاست حاصل آزادگان وبس
صائب ثمر ز سرو و صنوبر طمع مدار