شوخي که عرض حسن به اغيار مي دهد
آب خضر به صورت ديوار مي دهد
زودا که رخ به خون جگر لاله گون کند
آن ساده دل که تربيت خار مي دهد
روشندلان ز خصم ندارند جان دريغ
آيينه آب سبزه زنگار مي دهد
از پاک طينتي است که ابر گرفته رو
رزق صدف ز گوهر شهوار مي دهد
بي حاصلي است حاصل دل تا بود درست
اين شاخ چون شکسته شود بار مي دهد
موسي ز اشتياق تجلي هلاک شد
ايزد به طور وعده ديدار مي دهد
صد عقده باز مي کند از کار خويشتن
صائب کسي که سبحه به زنارمي دهد