بهار مي رسد آماده جنون باشيد
ز جوش لاله مهياي جام خون باشيد
ز هر نسيم به گلزار مي توان ره برد
چه لازم است مقيد به رهنمون باشيد
به خوشدلي گذرانيد زندگاني را
اگر چو لاله وگل کاسه سرنگون باشيد
فسون باده شما را به دام مي آرد
اگر هزار خردمند وذوفنون باشيد
به فکر پوچ مگرديد چون حباب گره
ز رقص موجه اين بحر آبگون باشيد
ازان به داغ شما را جنون سراپا سوخت
که با هزار نظر واله جنون باشيد
به نيم قطره قناعت کنيد از دريا
که تا به قيمت و قدر از گهر فزون باشيد
چو ابر باده شما را به چرخ مي آرد
اگر چو کوه زمين گير از سکون باشيد
به نوبهار بنوشيد باده چون صائب
بهار چون گذرد باز ذوفنون باشيد