فصل شباب رفت ره خانه پيش گير
کنجي نشين و سبحه صد دانه پيش گير
چون جغد در خرابه دنيا گره مشو
چون سيل راه بحر ز ويرانه پيش گير
با عشق پيشگان سخن ار لوح ساده کن
با اهل عقل ابجد طفلانه پيش گير
نتوان به حق رسيد به اين پنج روزه عمر
تنگ است وقت، راه صنمخانه پيش گير
لنگر مکن به دامن مريم مسيح وار
راه فلک به همت مردانه پيش گير
تاهست در پياله نم از باغ برميا
چون مي تمام شد ره ميخانه پيش گير
بيرون ميا ز خانه به تکليف هيچ کس
در فقر شيوه هاي ملوکانه پيش گير
نتوان به پاي هوش رسيدن به هيچ جا
در راه عشق لغزش مستانه پيش گير
مردان رسيده اند ز کوشش به مدعا
صائب تو نيز کوشش مردانه پيش گير