لاله داغ است ازان عارض گلفام هنوز
سرو را قامت او مي دهد اندام هنوز
گر چه از مستي چشمش دو جهان است خراب
نرسيده است لب او به لب جام هنوز
در حريم دهنش دست و گريبان همند
بر سر تنگي جا، بوسه و دشنام هنوز
مو برآورد زبان قلمش از خط سبز
مي کند ننگ ز نام من بدنام هنوز
خار در پيرهن يوسف مصر اندازد
بوي پيراهن آن سرو گل اندام هنوز
باش تا صبح رعونت ز نهالش بدمد
نکشيده است قد آن فتنه ايام هنوز
آهوي چشم غزالان زرميدن استاد
دل وحشت زده با من نشود رام هنوز
بر لب جام زدي بوسه و يک عمر گذشت
لب خود مي مکد از ذوق لب جام هنوز
دعوي پختگي اينجا ثمر خاميهاست
عود مادر جگر شعله بود خام هنوز
تو که از پختگي عشق نداري خبري
فکر صائب به مذاق تو بود خام هنوز