کي دلبران زصحبت دل سير مي شوند
خوبان کجا ز آينه دلگير مي شوند
در خانمان خرابي دل سعي مي کنند
اين غافلان که در پي تعمير مي شوند
چون صبح زير خيمه دلگير آسمان
روشندلان به يک دو نفس پير مي شوند
غير از گرسنگي که نگردند سير ازو
هر نعمتي که هست ازو سير مي شوند
آنان که قد کنند دوتا پيش چون خودي
در خانه کمان هدف تير مي شوند
بي جذبه آن کسان که درين ره قدم نهند
گر بر فلک روند زمين گير مي شوند
جمعي که پا به صدق درين راه مي نهند
در يک نفس چو صبح جهانگير مي شوند
جمعي که از حسب به نسب مي کنند صلح
قانع به استخوان ز طباشير مي شوند
صائب ز زخم شير مکافات غافلند
صيد افکنان که در پي نخجير مي شوند