اي بيجگر از تلخي عالم گله بگذار
اين مي به حريفان تنک حوصله بگذار
درچشمه سوزن نبود راه گره را
از سر بگذر، پاي درين سلسله بگذار
درقافله ما جرس هرزه درا نيست
دستي زخموشي به دهان گله بگذار
شايد سري ازمنزل مقصود برآري
چون گرد سري درپي هر قافله بگذار
دلجويي دشمن در توفيق گشايد
جاي سخن خصم به هر مسئله بگذار
از خوشه دو سر خواستن از بي بصريهاست
تحسين بجا هست، حديث صله بگذار
صائب مکن اظهار تهيدستي خود را
سر پوش به خزان تهي حوصله بگذار