شد چون هدف سر که درين خاکدان بلند
کز شش جهت نگشت صداي کمان بلند
افکند دور ناله ز آتش سپند را
زنهار چون سپند نسازي فغان بلند
همت بلند دار که آسيب کم رسد
آن را که چون عقاب بود آشيان بلند
زان پيشتر که کعبه شود بوسه گاه خلق
گلبانگ بوسه بود ازان آستان بلند
ابرو کشيده ومژه شوخ ونگه رسا
ناوک بلند ودست بلندوکمان بلند
يکباره بستن در انصاف خوب نيست
ديوار باغ را مکن اي باغبان بلند
لاف کرم نتيجه پستي همت است
از دست کوته است که باشد زبان بلند
امروز نيست داغ جنون پرده سوز عقل
پيوسته بود آتش اين کاروان بلند
چون لاله داغدار شد پرده هاي گوش
هر جا شود ز خامه صائب فغان بلند