ناقص از کامل برد لذت ز دنيا بيشتر
ديده احول کند عيش دو بالا بيشتر
زشت راآيينه تاريک باشد پرده پوش
مي رسد آزاربد گوهربه بينا بيشتر
گوشه گيران را مسلم کي گذارد روزگار؟
از گرانان مي کشد آزار،عنقا بيشتر
هيچ باغ دلگشا چون جبهه واکرده نيست
مي کشد صاحبدلان را دل به صحرا بيشتر
عمر در برچيدن دامن سرآمد سرو را
مي کنند آزادگان وحشت ز دنيا بيشتر
چون زمين نرم از من گرد بر مي آورند
مي کنم هر چند بامردم مدارا بيشتر
آب گوهر مي فزايد تشنگي چون آب شور
مي تپد از تشنگان برخاک دريابيشتر
در سر بي مغز باشد باده را شور دگر
درنيستان مي شود اين شعله رعنا بيشتر
تلخ شد از کوهکن بر چشم شيرين خواب ناز
کارشيرين دل برد از کارفرما بيشتر
گشت از دشنام شوق آن لب ميگون زياد
گردد از تلخي مي لعلي گوارا بيشتر
درسياهي مي توان گل چيد از آب حيات
گريه راباشد اثر دامان شبها بيشتر
خانه هاي کهنه صائب مسکن مارست ومور
درکهنسالان بود حرص وتمنابيشتر