شماره ٥٧: زان قامت بلند نظر باز نگذرد

زان قامت بلند نظر باز نگذرد
زين سرو هيچ مرغ به پرواز نگذرد
هنگامه سخن به سخن گرم مي شود
صاحب سخن ز چشم سخنسار نگذرد
اشک از غبار خاطر من ره برون نبرد
زين گرد سيل خانه برانداز نگذرد
از سير لاله زار زند نعل واژگون
برخاک کشتگان اگر از ناز نگذرد
در سينه من است ازان کبک خوشخرام
کوهي کز آن عقاب به پرواز نگذرد
صائب ز عجز نيست ز راه مروت است
فرياد من اگر ز هم آواز نگذرد