خار و خس را چرخ گل برسرفشاند بيشتر
خاردرراه عزيزان مي دماند بيشتر
مي دهد مهلت بدان را خاک بيش از نيکوان
در سفال تشنه، درد از صاف ماند بيشتر
غوطه در خون مي زند مهراز شفق هر صبح وشام
سرکشان راآسمان درخون نشاند بيشتر
نور بينش هست اگر درديده گردون، چرا
درزمين شور تخم خود فشاند بيشتر؟
از تلاش قرب دوري کن که ازپاس ادب
ماه از خورشيدپرتو مي ستاند بيشتر
زندگي خواهي، سخاوت کن که بر روي زمين
بيش ماند هرکه فيض خود رساند بيشتر
پايه دولت کريمان رانمي سازد خسيس
دربلندي ابر فيض خود رساند بيشتر
مجمر افلاک از آهن دليها چون سپند
بيقراران رابر آتش مي نشاند بيشتر
در زمين شور بر رغم لب خشک صدف
ابر نيسان گوهر خود مي فشاند بيشتر
همچو کاغذ باد،گردون هر سبک مغزي که يافت
درتماشاگاه دنيا مي پراند بيشتر
لطف افکار ترا صائب ز افکار دگر
مي کند ادراک افزون، هرکه خواند بيشتر