شماره ٩٨: تا آفتاب رايت گل آشکار شد

تا آفتاب رايت گل آشکار شد
از توبه شکسته جهان لاله زار شد
مغزي که بود مستند فرمانرواي عقل
پامال ترکتاز نسيم بهار شد
رنگي که از شکستگي آن رو فتاده بود
از پرتو سهيل قدح لاله زار شد
بر سرکشان به خلق توان دست يافتن
بوي گل پياده به صرصر سوار شد
افتادگي گزين که به اين کرسي بلند
شبنم قدم گذاشت به خورشيد يار شد
بر شاخ سرو تکيه چو قمري چرا کنم
نتوان به دوش مردم آزاده بار شد
هر کس به صدق در قدم خم گذاشت سر
در عرض يک دو هفته فلاطون شعار شد
صائب به کاوش مژده اميدوار باش
زين ره عقيق کرد سفر نامدار شد