شماره ٥٣٢: از نمک تبسمت رنگ شراب مي پرد

از نمک تبسمت رنگ شراب مي پرد
در هوس نظاره ات چشم حباب مي پرد
چون به کرشمه واکني نرگس پر خمار ما
از مژه غزال چنين سرمه خواب مي پرد
چون پر وبال واکند چنگل شاهباز تو
از سر شاخ بابزن مرغ کباب مي پرد
در چمني که باغبان شرم بهانه جو بود
رنگ حيا ز ديدن رنگ شراب مي پرد
قصه اشتياق را بال وپري دگر بود
نامه من چو نامه روز حساب مي پرد
چشمه جود اگر نشد خشکتر از دهان ما
مرغ اميد ما چرا رو به سراب مي پرد
چون به رباب مي زند مطرب عشق چنگ را
ناخن شير گويي از چنگ و رباب مي پرد
قطع نظر چگونه از چشمه تيغ او کنم
من که ز تشنگي دلم همچو سراب مي پرد
صائب اگر خيال او در نظرست ازچه رو
ديده استراحتت از پي خواب مي پرد