دل سخت چو گرديد نصيحت نپذيرد
سنگ از قدم راهروان نقش نگيرد
فرياد که جز عکس مراد آينه ما
از ساده دلي صورت ديگر نپذيرد
سوزددل عشاق فزون شعله آواز
در سوخته آتش نتواند که نگيرد
از آب شود آتش ياقوت فروزان
از مهر دل هر که شود زنده نميرد
رنگين مکن از باده لعلي رخ محجوب
کاين آينه از آب گهر زنگ پذيرد
برسنگ زند گوهر بي قيمت خود را
هرکس که ازين سنگدلان گوشه نگيرد
حيران جمال تو چو آيينه تصوير
گر آب شود صورت ديگر نپذيرد
در دعوي تجريد مريدي که تمام است
همت گه درمانگي از پير نگيرد
هر جا که شود خامه صائب گهرافشان
دريا ز صدف گوش محال است نگيرد