نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
ديوان وحشي بافقي
/
غزليات
غزليات
شماره ١: آه ، تاکي ز سفر باز نيايي ، بازآ
شماره ٢: کشيده عشق در زنجير، جان ناشکيبا را
شماره ٣: راندي ز نظر، چشم بلا ديده ما را
شماره ٤: چند به دل فرو خورم اين تف سينه تاب را
شماره ٥: تازه شد آوازه خوبي ، گلستان ترا
شماره ٦: من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را
شماره ٧: طي زمان کن اي فلک ، مژده وصل يار را
شماره ٨: خيز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را
شماره ٩: نرخ بالا کن متاع غمزه غماز را
شماره ١٠: نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را
شماره ١١: بار فراق بستم و ، جز پاي خويش را
شماره ١٢: عزت مبردر کار دل اين لطف بيش از پيش را
شماره ١٣: منع مهر غير نتوان کرد يار خويش را
شماره ١٤: چيست قصد خون من آن ترک کافر کيش را
شماره ١٥: هست اميد قوتي بخت ضعيف حال را
شماره ١٦: بر سر نکشت درتب غم هيچکس مرا
شماره ١٧: بر قول مدعي مکش اي فتنه گر مرا
شماره ١٨: ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا
شماره ١٩: خانه پر بود از متاع صبر اين ديوانه را
شماره ٢٠: ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سينه را
شماره ٢١: کس نزد هرگز در غمخانه اهل وفا
شماره ٢٢: سد حيف از محبت بيش از قياس ما
شماره ٢٣: بسيار گرم پيش منه در هلاک ما
شماره ٢٤: از کاه ، کهربا بگريزد به بخت ما
شماره ٢٥: اي سرخ گشته از تو به خون روي زرد ما
شماره ٢٦: دلم را بود از آن پيمان گسل اميد ياريها
شماره ٢٧: پاک ساز از غير دل ، وز خود تهي شو چون حباب
شماره ٢٨: قصه مي خوردن شبها و گشت ماهتاب
شماره ٢٩: شد يار به اغيار دل آزار مصاحب
شماره ٣٠: گهي از مهر ياد عاشق شيدا کند يا رب
شماره ٣١: مژده وصل توام ساخته بيتاب امشب
شماره ٣٢: ز شبهاي دگر دارم تب غم بيشتر امشب
شماره ٣٣: کسي خود جان نبرد از شيوه چشم فسون سازت
شماره ٣٤: اين زمان يارب مه محمل نشين من کجاست
شماره ٣٥: ياد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
شماره ٣٦: لطف پنهاني او در حق من بسيار است
شماره ٣٧: در ره پر خطر عشق بتان بيم سر است
شماره ٣٨: بازم از نو خم ابروي کسي در نظر است
شماره ٣٩: تا مقصد عشاق رهي دور و دراز است
شماره ٤٠: خوش است بزم ولي پر ز خائن راز است
شماره ٤١: عتاب اگر چه همان در مقام خونريز است
شماره ٤٢: طراز سبزه بر گلشن عذار خوش است
شماره ٤٣: خوار مي کن ، زار مي کش، منتت بر جان ماست
شماره ٤٤: امروز ناز عذر جفاهاي رفته خواست
شماره ٤٥: يار ما بي رحم ياري بوده است
شماره ٤٦: ابر است و اعتدال هواي خزاني است
شماره ٤٧: در دل همان محبت پيشينه باقي است
شماره ٤٨: ترک من تيغ به کف ، بر زده دامن برخاست
شماره ٤٩: به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
شماره ٥٠: گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست
شماره ٥١: بهر دلم که درد کش و داغدار تست
شماره ٥٢: وداع جان و تنم استماع رفتن تست
شماره ٥٣: بگذشت دور يوسف و دوران حسن تست
شماره ٥٤: ابروي تو جنبيد و خدنگي ز کمان جست
شماره ٥٥: بگذران دانسته از ما گر ادايي سرزدست
شماره ٥٦: از نظر افتاده ياريم مدتها شدست
شماره ٥٧: هنوز عاشقي و دلرباييي نشدست
شماره ٥٨: بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
شماره ٥٩: خوش صيد غافلي به سر تير آمدست
شماره ٦٠: ناتوان موري به پابوس سليمان آمدست
شماره ٦١: از تو همين تواضع عامي مرا بس است
شماره ٦٢: آنکه بي ما ديد بزم عيش و در عشرت نشست
شماره ٦٣: خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اينست
شماره ٦٤: آنکس که مرا از نظر انداخته اينست
شماره ٦٥: اي مدعي از طعن تو ما را چه ملالست
شماره ٦٦: مشورت با غمزه چشمت را پي تسخير کيست
شماره ٦٧: يارب مه مسافر من همزبان کيست ؟
شماره ٦٨: بسته بر فتراک و مي پرسد که صياد تو کيست
شماره ٦٩: اي ديده ، دشتبان نگاهت به راه کيست
شماره ٧٠: تا قسمتم ز ميکده آرزوي کيست
شماره ٧١: مريض عشق اگر سد بود علاج يکيست
شماره ٧٢: اي همنفسان بودن وآسودن ما چيست
شماره ٧٣: همرهي با غير و از من احتراز از بهر چيست
شماره ٧٤: کوچنان ياري که داند قدر اهل درد چيست
شماره ٧٥: قدر اهل درد صاحب درد مي داند که چيست
شماره ٧٦: باز اين عتاب و شيوه عاشق گداز چيست
شماره ٧٧: زهر در چشم و چين بر ابرو چيست
شماره ٧٨: خنده ات برما و بر داغ دل درمانده چيست
شماره ٧٩: مست آمدي که موجب چندين ملال چيست
شماره ٨٠: وصلم ميسر است ولي بر مراد نيست
شماره ٨١: سوز تب فراق تو درمان پذير نيست
شماره ٨٢: کس به بزم دلبران از دور گردان پيش نيست
شماره ٨٣: دلتنگم و با هيچکسم ميل سخن نيست
شماره ٨٤: وقت برقع ز رخ کشيدن نيست
شماره ٨٥: جز غير کسي همره آن عربده جو نيست
شماره ٨٦: يک التفات ز فرماندهان نازم نيست
شماره ٨٧: چه لطفها که در اين شيوه نهاني نيست
شماره ٨٨: طاير بستان پرستم ليکنم پر باز نيست
شماره ٨٩: تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نيست
شماره ٩٠: عاشق يکرنگ را يار وفادار هست
شماره ٩١: پر گشت دل از راز نهاني که مرا هست
شماره ٩٢: مي نمايد چند روزي شد که آزاريت هست
شماره ٩٣: بردري ز آمد شد بسيار آزاريم هست
شماره ٩٤: قرعه دولت زدم ، ياري و اقبال هست
شماره ٩٥: مي توانم بود بي تو ، تاب تنهاييم هست
شماره ٩٦: شکفتگيش چو هر روز نيست حالي هست
شماره ٩٧: تو جفاکن که از اينسوي وفاداري هست
شماره ٩٨: اسير جلوه هر حسن عشقبازي هست
شماره ٩٩: از عرض نيازم چه بلا بي خبرش داشت
شماره ١٠٠: از پي بهبود درد ما دوا سودي نداشت
شماره ١٠١: رسيد و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت
شماره ١٠٢: ز پيش ديده تا جانان من رفت
شماره ١٠٣: به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت
شماره ١٠٤: گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت
شماره ١٠٥: ناز برگيرد کمان در وقت ترکش بستنت
شماره ١٠٦: گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت
شماره ١٠٧: تو منکري وليک ، به من مهربانيت
شماره ١٠٨: نويد آشنايي مي دهد چشم سخنگويت
شماره ١٠٩: هرگزم يارب از آن ديدار مهجوري مباد
شماره ١١٠: هجران رفيق بخت زبون کسي مباد
شماره ١١١: تا ابد دولت نواب ولي سلطان باد
شماره ١١٢: خوش نيست هرزمان زدن از جور يار داد
شماره ١١٣: عياذباله از روزي که عشقم در جنون آرد
شماره ١١٤: باده کو تا خرد اين دعوي بيجا ببرد
شماره ١١٥: غمزه او حشر فتنه به هر جا ببرد
شماره ١١٦: شام هجران تو تشريف به هر جا ببرد
شماره ١١٧: خواهم آن عشق که هستي ز سرما ببرد
شماره ١١٨: دلم امروز از آن لب هر زمان شکري دگر دارد
شماره ١١٩: به زير لب حديق تلخ ، کان بيدادگر دارد
شماره ١٢٠: به تنگ آمد دلم ، يک خنجر کاري طمع دارد
شماره ١٢١: چشم او قصد عقل و دين دارد
شماره ١٢٢: جانان نظري کو ز وفا داشت ندارد
شماره ١٢٣: کار خوبي نه بگفت دگران بايد کرد
شماره ١٢٤: خوش آن نياز که رفع حيا تواند کرد
شماره ١٢٥: کي ديدمش که قصد دل زار من نکرد
شماره ١٢٦: چه گويمت که چه با جانم اشتياق نکرد
شماره ١٢٧: دگر آن شبست امشب که ز پي سحر ندارد
شماره ١٢٨: تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد
شماره ١٢٩: هر چند ناز کردي ، نيازم زياده شد
شماره ١٣٠: هلاکم ساز گر بر خاطرت باري ز من باشد
شماره ١٣١: مهرم ز حرمان شد فزون شوقي ز حسرت کم نشد
شماره ١٣٢: ملول از زهد خويشم ساکن ميخانه خواهم شد
شماره ١٣٣: اينست کزو رخنه به کاشانه من شد
شماره ١٣٤: خوش آن کو غنچه سان با گلعذاري همنشين باشد
شماره ١٣٥: گل چيست اگر دل ز غم آزاد نباشد
شماره ١٣٦: به راز عشق زبان در ميان نمي باشد
شماره ١٣٧: دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
شماره ١٣٨: امروز ناز را به نيازم نظر نبود
شماره ١٣٩: چو شمع شب همه شب سوز و گريه زانم بود
شماره ١٤٠: ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود
شماره ١٤١: مرغ ما دوش سراينده بستاني بود
شماره ١٤٢: آنچه کردي ، آنچه گفتي غايت مطلوب بود
شماره ١٤٣: بود آن وقتي که دشنام تو خاطر خواه بود
شماره ١٤٤: آن مستي تو دوش ز پيمانه که بود
شماره ١٤٥: دوش در کويي عجب بي لطفيي در کار بود
شماره ١٤٦: با غير دوش اينهمه گرديدنش چه بود
شماره ١٤٧: چون تو مستغني ز دل بودي دل آرايي چه بود
شماره ١٤٨: چندين عنايت از پي چندين جفا چه بود
شماره ١٤٩: دوش از عربده يک مرتبه باز آمده بود
شماره ١٥٠: زان عهد ياد باد که از ما به کين نبود
شماره ١٥١: هر دلي کز عشق جان شعله اندوزش نبود
شماره ١٥٢: يک ره سؤال کن گنه بي گناه خود
شماره ١٥٣: مرا وصلي نمي بايد من و هجر و ملال خود
شماره ١٥٤: نيازي کز هوس خيزد کدامش آبرو باشد
شماره ١٥٥: ترسم در اين دلهاي شب از سينه آهي سرزند
شماره ١٥٦: بتان که اهل تعلق به قيد شان بندند
شماره ١٥٧: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشايد
شماره ١٥٨: خرم دل آن کس که ز بستان تو آيد
شماره ١٥٩: نزديک ما سگان درت جا نمي کنند
شماره ١٦٠: گر ديده به دريوزه ديدار نيايد
شماره ١٦١: گر چه مي دانم که مي رنجي و مشکل مي شود
شماره ١٦٢: شهر، بيم است کزين حسن پرآشوب شود
شماره ١٦٣: شکل مستانه و انکار شرابش نگريد
شماره ١٦٤: اين دل که دوستي به تو خون خواره مي کند
شماره ١٦٥: گر ريخت پر عقابي ، فر هما بماند
شماره ١٦٦: المنة لله که شب هجر سر آمد
شماره ١٦٧: يار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد
شماره ١٦٨: آنکس که دامن از پي کين تو بر زند
شماره ١٦٩: بازم غم بيهوده به همخانگي آمد
شماره ١٧٠: ملک دل را سپه ناز به يغما آمد
شماره ١٧١: اغيار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کند
شماره ١٧٢: خوش آن روزي که زنجير جنون بر پاي من باشد
شماره ١٧٣: در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد
شماره ١٧٤: نشانم پيش تيرش کاش تيرش بر نشان آيد
شماره ١٧٥: هم مگر فيض توام نطق و بياني بدهد
شماره ١٧٦: غم هجوم آورده مي دانم که زارم مي کشد
شماره ١٧٧: کجا در بزم او جاي چو من ديوانه اي باشد
شماره ١٧٨: باغ ترا نظارگياني که ديده اند
شماره ١٧٩: عشق گو بي عزتم کن ، عشق و خواري گفته اند
شماره ١٨٠: پي وصلش نخواهم زود ياري در ميان افتد
شماره ١٨١: کسي کز رشک من محروم از آن پيمان شکن گريد
شماره ١٨٢: کاري نشد از پيش و ز کف نقد بقا شد
شماره ١٨٣: پي خدنگ جگر گون به خون مردم کرد
شماره ١٨٤: غلام عشق حاشا کز جفاي يار بگريزد
شماره ١٨٥: در آن ديار که هجران بود حيات نباشد
شماره ١٨٦: هيچکس چشم به سوي من بيمار نکرد
شماره ١٨٧: آيينه جمال ترا آن صفا نماند
شماره ١٨٨: هرکه يار ماست ميل کشتن ما مي کند
شماره ١٨٩: ما را به سوي خود خم موي تو مي کشد
شماره ١٩٠: دوش اندک شکوه اي از يار مي بايست کرد
شماره ١٩١: سرخيي کان ز ني تير تو پيدا باشد
شماره ١٩٢: مي کشم زان تند خو گر صد تغافل مي کند
شماره ١٩٣: هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
شماره ١٩٤: آنکه هرگز ياد مشتاقان به مکتوبي نکرد
شماره ١٩٥: دلي کز عشق گردد گرم، افسردن نمي داند
شماره ١٩٦: کسي از دور تا کي چين ابروي کسي بيند
شماره ١٩٧: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآيد
شماره ١٩٨: شوقم گرفت و از در عقلم برون کشيد
شماره ١٩٩: ز کار بسته ما عقده حرمان که بگشايد
شماره ٢٠٠: سد حشر جان ز پي يکه سواري رسيد
شماره ٢٠١: مگر من بلبلم کز گفتگوي گل زبان بندد
شماره ٢٠٢: چرا خود را کسي در دام سد بي نسبت اندازد
شماره ٢٠٣: در راسته ناز فروشان که بتانند
شماره ٢٠٤: ما را دو روزه دوري ديدار مي کشد
شماره ٢٠٥: خونخواره راهي مي روم تا خود به پايان کي رسد
شماره ٢٠٦: عشق کو تا شحنه حسرت به زندانم کشد
شماره ٢٠٧: درون دل به غير از يار و فکر يار کي گنجد
شماره ٢٠٨: دلم خود را به نيش غمزه اي افکار مي خواهد
شماره ٢٠٩: جنوني داشتم زين پيش بازم آن جنون آمد
شماره ٢١٠: آه شراره بارم کان از درون برآمد
شماره ٢١١: کي اهل دل به کام خود از دوستان برند
شماره ٢١٢: ز عشق من به تو اغيار بدگمان شده اند
شماره ٢١٣: ياران خداي را به سوي او گذر کنيد
شماره ٢١٤: سرت از غرور خوبي به کسي فرو نيايد
شماره ٢١٥: روزها شد تا کسم پيرامن اين در نديد
شماره ٢١٦: تو خون به کاسه من کن که غيرتاب ندارد
شماره ٢١٧: به لب بگوي که آن خنده نهان نکند
شماره ٢١٨: چرا ستمگر من با کسي جفا نکند
شماره ٢١٩: پرسيدن حال دل ريشم بگذاريد
شماره ٢٢٠: آيين دستگيري ز اهل جهان نيايد
شماره ٢٢١: که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآيد
شماره ٢٢٢: روم به جاي دگر ، دل دهم به يار دگر
شماره ٢٢٣: دل و طبع خويش را گو که شوند نرم خوتر
شماره ٢٢٤: آخر اي مغرور گاهي زير پاي خود نگر
شماره ٢٢٥: گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار
شماره ٢٢٦: جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
شماره ٢٢٧: عزلت ما شده سر تاسر دنيا مشهور
شماره ٢٢٨: شده ام سگ غزالي که نگشته رام هرگز
شماره ٢٢٩: مست آن ترک به کاشانه من بود امروز
شماره ٢٣٠: دوش پر عربده اي بود و نه آنست امروز
شماره ٢٣١: اي دل بي جرم زنداني، تو در بندي هنوز
شماره ٢٣٢: وه که دامن مي کشد آن سرو ناز از من هنوز
شماره ٢٣٣: گر چه دوري مي کنم بي صبر و آرامم هنوز
شماره ٢٣٤: هست از رويت مرا سد گونه حيراني هنوز
شماره ٢٣٥: شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
شماره ٢٣٦: مغرور کسي به که درت جا نکند کس
شماره ٢٣٧: اي دل به بند دوري او جاودانه باش
شماره ٢٣٨: عشق مي فرمايدم مستغني از ديدار باش
شماره ٢٣٩: تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور باش
شماره ٢٤٠: ترک ما کردي برو همصحبت اغيار باش
شماره ٢٤١: روزي اين بيگانگي بيرون کند از خوي خويش
شماره ٢٤٢: کرديم نامزد به تو نابود و بود خويش
شماره ٢٤٣: در مانده ام به درد دل بي علاج خويش
شماره ٢٤٤: بند ديگر دارم از عشقت به هر پيوند خويش
شماره ٢٤٥: ما در مقام صبر فشرديم گام خويش
شماره ٢٤٦: تو و هر روز و بزم عشرت خويش
شماره ٢٤٧: ريخت خونم را و برد از پيش آن بيداد کيش
شماره ٢٤٨: الاهي از ميان ناپسندان بر کران دارش
شماره ٢٤٩: مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
شماره ٢٥٠: کوهکن بر ياد شيرين و لب جان پرورش
شماره ٢٥١: با جواني چند در عين وفا مي بينمش
شماره ٢٥٢: بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش
شماره ٢٥٣: بر ميان دامن زدن بينند و چابک رفتنش
شماره ٢٥٤: نيستم يک دم ز درد و محنت هجران خلاص
شماره ٢٥٥: تکيه کردم بر وفاي او غلط کردم ، غلط
شماره ٢٥٦: بي رخ جان پرور جانان مرا از جان چه حظ
شماره ٢٥٧: قيمت اهل وفا يار ندانست دريغ
شماره ٢٥٨: به سوداي تو مشغولم ز غوغاي جهان فارغ
شماره ٢٥٩: شمع بزم غير شد با روي آتشناک، حيف
شماره ٢٦٠: مستغني است از همه عالم گداي عشق
شماره ٢٦١: مده از خنده فريب و مزن از غمزه خدنگ
شماره ٢٦٢: تو زمن پرس قدر روز وصال
شماره ٢٦٣: کي تبسم دور از آن شيرين تکلم مي کنم
شماره ٢٦٤: دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
شماره ٢٦٥: تا چند به غمخانه حسرت بنشينم
شماره ٢٦٦: برزن اي دل دامن کوشش که کاري کرده ام
شماره ٢٦٧: هر خون که تو دادي چو مي ناب کشيديم
شماره ٢٦٨: سحر کجاست که فراش جلوگاه توام
شماره ٢٦٩: ما چون ز دري پاي کشيديم کشيديم
شماره ٢٧٠: عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده ايم
شماره ٢٧١: من اين کوشش که در تسخير آن خودکام مي کردم
شماره ٢٧٢: نيستيم از دوريت با داغ حرمان نيستيم
شماره ٢٧٣: به آنکه بر سرلطفي مکش ز منت خويشم
شماره ٢٧٤: شد وقت آن ديگر که من ترک شکيبايي کنم
شماره ٢٧٥: اين بس که تماشايي بستان تو باشم
شماره ٢٧٦: بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم
شماره ٢٧٧: دو هفته رفت که ننواختي به نيم نگاهم
شماره ٢٧٨: مبادا يارب آن روزي که من از چشم يار افتم
شماره ٢٧٩: آمدم از سرنو بر سر پيوند قديم
شماره ٢٨٠: مي توانم که لب از آب خضر تر نکنم
شماره ٢٨١: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتيم
شماره ٢٨٢: ما چو پيمان با کسي بستيم ديگر نشکنيم
شماره ٢٨٣: مصلحت ديده چنين صبر که سويش نروم
شماره ٢٨٤: نفروخته خود را ز غمت باز خريديم
شماره ٢٨٥: چو خواهم کز ره شوقش دمي بر گرد سر گردم
شماره ٢٨٦: در آغاز محبت گر وفا کردي چه مي کردم
شماره ٢٨٧: دارد که چون تو پادشهي بنده ات شوم
شماره ٢٨٨: ز کوي آن پري ديوانه رفتم
شماره ٢٨٩: خوشست آن مه به اغيار آزمودم
شماره ٢٩٠: از آن تر شد به خون ديده داماني که دارم
شماره ٢٩١: انجام حسن او شد پايان عشق من هم
شماره ٢٩٢: دور از چمن وصل يکي مرغ اسيرم
شماره ٢٩٣: از تندي خوي تو گهي ياد نکردم
شماره ٢٩٤: ز کمال ناتواني به لب آمدست جانم
شماره ٢٩٥: همخواب رقيباني و من تاب ندارم
شماره ٢٩٦: منفعل گشت بسي دوش چو مستش ديدم
شماره ٢٩٧: چون طفل اشک پرده در راز نيستم
شماره ٢٩٨: در آن مجلس که او را همدم اغيار مي ديدم
شماره ٢٩٩: دلي و طاقت سد آه آتشين دارم
شماره ٣٠٠: در راه عشق با دل شيدا فتاده ايم
شماره ٣٠١: از بهر چه در مجلس جانانه نباشم
شماره ٣٠٢: جان رفت و ما به آرزوي دل نمي رسيم
شماره ٣٠٣: برو که با دل پر درد و روي زرد بيايم
شماره ٣٠٤: مدتي شد کز گلستاني جدا افتاده ام
شماره ٣٠٥: صبرم نماند و نيست دگر تاب فرقتم
شماره ٣٠٦: کي بود کز تو جان فکاري نداشتم
شماره ٣٠٧: آتش به جگر زان رخ افروخته دارم
شماره ٣٠٨: چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
شماره ٣٠٩: ديريست که رندانه شرابي نکشيديم
شماره ٣١٠: جانا چه واقعست بگو تا چه کرده ايم
شماره ٣١١: من که چون شمع از تف دل جانگدازي مي کنم
شماره ٣١٢: گو جان ستان از من که من تن در بلاي او دهم
شماره ٣١٣: سد دشنه بر دل مي خورم و ز خويش پنهان مي کنم
شماره ٣١٤: آورده اقبالم دگر تا سجده اين در کنم
شماره ٣١٥: کاري مکن که رخصت آه سحر دهم
شماره ٣١٦: ما اجنبي ز قاعده کار عالميم
شماره ٣١٧: به من از تو مهر خواهم نه تو بگذري ز کين هم
شماره ٣١٨: دل پر حسرت از کوي تو برگرديدم و رفتم
شماره ٣١٩: يک همدم و همنفس ندارم
شماره ٣٢٠: چو ديدم خوار خود را از در آن بيوفا رفتم
شماره ٣٢١: در بزم وصل اگر چه همين در ميان منم
شماره ٣٢٢: به دل ديرين بنايي بود کندم
شماره ٣٢٣: به استغنات ميرم سرو استغنا بلند من
شماره ٣٢٤: آمد آمد حسن در رخش غرور انگيختن
شماره ٣٢٥: هست هنوز ماه من چشم و چراغ ديگران
شماره ٣٢٦: من اگر اين بار رفتم ، رفتم آزارم مکن
شماره ٣٢٧: اي قامت تو جلوه ده شيوه هاي حسن
شماره ٣٢٨: مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن
شماره ٣٢٩: رشک مي بردند شهري بر من و احوال من
شماره ٣٣٠: مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
شماره ٣٣١: اينچنين گر جانب اغيار خواهي داشتن
شماره ٣٣٢: شد صرف عمرم در وفا بيداد جانان همچنان
شماره ٣٣٣: تغافلها زد اما شد نگاهي عذر خواه من
شماره ٣٣٤: چه کم مي گردد از حشمت بلاگردان نازم کن
شماره ٣٣٥: پيش تو بسي از همه کس خوارترم من
شماره ٣٣٦: آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
شماره ٣٣٧: اي اجل از قيد زندان غمم آزاد کن
شماره ٣٣٨: نوبهار آمد ولي بي دوستان در بوستان
شماره ٣٣٩: فراغت بايدت جا در سر کوي قناعت کن
شماره ٣٤٠: ما را ميازار اينهمه چندين جفا بر ما مکن
شماره ٣٤١: زينسان که تند مي گذرد خوشخرام من
شماره ٣٤٢: به دست آور بتي جان بخش و عيش جاوداني کن
شماره ٣٤٣: گهي از بزم بر مي خيز و طرف بام جا مي کن
شماره ٣٤٤: مي يابم از خود حسرتي باز از فراق کيست اين
شماره ٣٤٥: ز کويت رخت بربستم نگاهي زاد راهم کن
شماره ٣٤٦: اي که دل بردي ز دلدار من آزارش مکن
شماره ٣٤٧: تو پاک دامن نوگلي من بلبل نالان تو
شماره ٣٤٨: دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو
شماره ٣٤٩: آمده نو به شحنگي در دلم آرزوي تو
شماره ٣٥٠: يک بار نباشد که نيازرده ام از تو
شماره ٣٥١: ترسم جنون غالب شود طغيان کند سوداي تو
شماره ٣٥٢: گر چه کردم ذوقها از آشناييهاي او
شماره ٣٥٣: ميان مردمانم خوار کردي عزت من کو
شماره ٣٥٤: دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستاني کو
شماره ٣٥٥: شد بي حساب کشور جانها خراب از او
شماره ٣٥٦: سد خانه دين سوخت به هر رهگذر از تو
شماره ٣٥٧: مي روم نزديک و حال خويش مي گويم به او
شماره ٣٥٨: منفعل دل خودم چند کشد جفاي تو
شماره ٣٥٩: آتشي خواهم دل افسرده را بريان در او
شماره ٣٦٠: با مدعي به صلح بدل گشت جنگ تو
شماره ٣٦١: تند سويم به غضب ديد که برخيز و برو
شماره ٣٦٢: خوشا در پاي او مردن خدايا بخت آنم ده
شماره ٣٦٣: گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پياله
شماره ٣٦٤: هجر خدايا بس است زود وصالي بده
شماره ٣٦٥: صاف طرب آماده کن ترتيب عشرتخانه ده
شماره ٣٦٦: لاله اش از سيليت نيلوفري شد آه آه
شماره ٣٦٧: گذشتم از درت بر خاک سد جا چشم تر مانده
شماره ٣٦٨: ناوکت بر سينه اين ناتوان آمد همه
شماره ٣٦٩: بر آن سرم که نياسايم از مشقت راه
شماره ٣٧٠: در اين فکرم که خواهي ماند با من مهربان يا نه
شماره ٣٧١: قلب سپه ماست به يک حمله شکسته
شماره ٣٧٢: آخر اي بيگانه خو ناآشنايي اينهمه
شماره ٣٧٣: سوي بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده اي
شماره ٣٧٤: شوقيست غالب بر دلم ازنو، به دل جا کرده اي
شماره ٣٧٥: خواهد دگر به دامگهي بال بسته اي
شماره ٣٧٦: مردمي فرموده جا در چشم گريان کرده اي
شماره ٣٧٧: سبوي باده اي گويا به هر پيمانه اي خوردي
شماره ٣٧٨: من اندوهگين را قصد جان کردي ، نکو کردي
شماره ٣٧٩: چه فروشدي به کلفت چه شدت چه حال داري
شماره ٣٨٠: جايي روم که جنس وفا را خرد کسي
شماره ٣٨١: چه شود گرم نوازي به عنايت خطابي
شماره ٣٨٢: چون کوه غم تاب آورد جسمي بدين فرسودگي
شماره ٣٨٣: گر طي کنم طريق ادب را چه مي کني
شماره ٣٨٤: چه خوش بودي دلا گر روي او هرگز نمي ديدي
شماره ٣٨٥: چه ديدي اي که هرگز بد نبيني
شماره ٣٨٦: آتشي در جان ما افروختي
شماره ٣٨٧: من و از دور تماشاي گلستان کسي
شماره ٣٨٨: اي از گل عذرات هر مرغ را نوايي
شماره ٣٨٩: مرا زد راه عشق خردسالي
شماره ٣٩٠: خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهاني
شماره ٣٩١: کردم از سجده راه تو جبين آرايي
شماره ٣٩٢: چو پيش نقش شيرين کوهکن عرض بلا کردي
شماره ٣٩٣: اي جوان ترک وش مير کدامين لشکري
شماره ٣٩٤: از براي خاطر اغيار خوارم مي کني
شماره ٣٩٥: بکش زارم چه دايم حرف از آزار مي گويي
شماره ٣٩٦: اي آنکه عرض حال من زار کرده اي
شماره ٣٩٧: اي مرغ سحر حسرت بستان که داري
درباره نوسخن