آمدم از سرنو بر سر پيوند قديم
            نو شد آن سلسله کهنه و آن بند قديم
         
        
            آمدم من به سر گريه خود به که تو نيز
            بر سر ناز خود آيي و شکرخند قديم
         
        
            به وفاي تو که تا روز قيامت باقيست
            عهد ديرين به قرار خود و سوگند قديم
         
        
            نخل تو يک دو ثمر داشت به خامي افتاد
            من و پروردن آن نخل برومند قديم
         
        
            بهر آن حلقه به گوشيم که بوديم اي باد
            برسان بندگي ما به خداوند قديم
         
        
            خلوتي خواهم و در بسته ويک محرم راز
            که گشايم سر راز و گله اي چند قديم
         
        
            وحشي آن سلسله نو کرد که آيند ز نو
            پندگويان قديمي به سر پند قديم