گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پياله
            ز بسکه بي تو خورم خون دل پياله پياله
         
        
            خوش است بزمگه يار و ناله ني مطرب
            ز دست يار کشيدن ميان لاله پياله
         
        
            صفاي خاطر رندان ز چله خانه نيابي
            به دير رو که پر است از مي دو ساله پياله
         
        
            بود علامت باران اشک خرمي ما
            شبي که باده روشن مه است و هاله پياله
         
        
            اگر به چشم تو دعوي نکرد از سر مستي
            چه شد که بر سر نرگس شکست ژاله پياله
         
        
            منه ز دست چو نرگس پياله خاصه در اين دم
            که لاله مي دهد و مي خورد غزاله پياله
         
        
            چگونه توبه کند وحشي از پياله کشيدن
            که کرده اند به او در ازل حواله پياله