آنکس که مرا از نظر انداخته اينست
اينست که پامال غمم ساخته، اينست
شوخي که برون آمده شب مست و سرانداز
تيغم زده و کشته و نشناخته، اينست
ترکي که ازو خانه من رفته به تاراج
اينست که از خانه برون تاخته اينست
ماهي که بود پادشه خيل نکويان
اينست که از ناز قد افراخته، اينست
وحشي که به شترنج غم و نرد محبت
يکباره متاع دل و دين باخته اينست