بگذران دانسته از ما گر ادايي سرزدست
            بوده نادانسته گر از ما خطايي سرزدست
         
        
            آخر اي صاحب متاع حسن اين دشنام چيست
            در سر دريوزه ، گر از ما دعايي سرزدست
         
        
            اله اله محرم راز تو سازم حرف صوت
            اين زبان و تيغ اگر حرفي ز جايي سرزدست
         
        
            التفات ابر رحمت نيست ورنه بر درت
            تخم مهري کشتم و ، شاخ وفايي سرزدست
         
        
            ابر رحمت گر نبارد گو سمومش خود مسوز
            بعد سد خون جگر کاينجا گيايي سرزدست
         
        
            هست وحشي بلبل اين باغ و مست از بوي گل
            از سر مستيست ، گر از وي نوايي سرزدست