دو هفته رفت که ننواختي به نيم نگاهم
            هنوز وقت نيامد که بگذري ز گناهم
         
        
            کرشمه اي که نکاهد ز حسن اگر بنوازي
            به لطف گاه به گاه و نگاه ماه به ماهم
         
        
            ميان ما و تو سد گونه خشم شد همه بيجا
            چنين مکن که مرا عيب مي کنند و ترا هم
         
        
            کدام ملک به توفان دهم کدام بسوزم
            که فرق تا به قدم سيل اشک و شعله آهم
         
        
            فتاده ام به رهت چشم و گوش گشته سراپا
            بيا که گوش به آواز پا و چشم به راهم
         
        
            مکن که عيب کنندت ز چون مني چو گريزي
            که نيکنامي جاويد از براي تو خواهم
         
        
            چو وحشي از چمن وصل رستم اول وآخر
            سموم باديه هجر ، زرد کرد گياهم