ما چون ز دري پاي کشيديم کشيديم
            اميد ز هر کس که بريديم ، بريديم
         
        
            دل نيست کبوتر که چو برخاست نشيند
            از گوشه بامي که پريديم ، پريديم
         
        
            رم دادن صيد خود از آغاز غلط بود
            حالا که رماندي و رميديم ، رميديم
         
        
            کوي تو که باغ ارم روضه خلد است
            انگار که ديديم نديديم، نديديم
         
        
            سد باغ بهار است و صلاي گل و گلشن
            گر ميوه يک باغ نچيديم ، نچيديم
         
        
            سرتا به قدم تيغ دعاييم و تو غافل
            هان واقف دم باش رسيديم، رسيديم
         
        
            وحشي سبب دوري و اين قسم سخنها
            آن نيست که ما هم نشنيديم ، شنيديم