نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
هفت اورنگ جامي
/
ليلي و مجنون
ليلي و مجنون
آغاز
دست فکرت در سلسله ممکنات زدن و به ذروه توحيد واجب برآمدن
نخل خامه رطب بار پيراستن و نخلستان نعت خواجه ابرار به آن آراستن عليه افضل الصلوات و اکمل التحيات
پايه معراج سخن را از قمه عرش گذرانيدن و به اول درجه از درجات معارج قدر او صلي الله عليه و سلم رسانيدن
در معني عشق صادقان و صدق عاشقان
در سبب نظم اين کتاب و باعث ترتيب اين خطاب
در ذکر بعضي رفتگان از دايره مال و سال و دعاي بعضي مرکزنشينان نقطه حال
آغاز سلسله جنباني داستان عشق ليلي و مجنون که آن سر دفتر پردگيان حجله جمال و عفت بود و اين سر حلقه زنجيريان عشق و محبت
داستان مايل شدن مجنون به يکي از خوبان قبايل و محبوبان شيرين شمايل و از غيرت التفات وي با ديگري دل از وي برداشتن و هر دو را به هم بگذاشتن
گرم شدن مجنون از سماع آوازه ليلي و آهنگ مقام او کردن و چون شکاريان سرگشته به پاي خود روي به دام آوردن
افسانه شب گذرانيدن مجنون و ليلي از جمال هم دور و از وصال يکديگر مهجور
رفتن مجنون روز ديگر به قبيله ليلي و ملاقات کردن باوي و به جهت ازدحام اغيار مجال سخن نايافتن
گذاشتن مجنون ناقه بچه دار را که در وقت استغراق وي در محبت ليلي به سوي بچه خود باز مي گشت و از ليلي دور مي انداخت
در محک امتحان زدن ليلي نقد محبت مجنون را و تمام عيار بيرون آمدن آن
عهد وفا بستن ليلي با مجنون و تاء/کيد کردن آن به سوگندان گوناگون
استفسار کردن اهل قبيله مجنون از حال وي و اطلاع يافتن بر محبت وي با ليلي
خبر يافتن پدر مجنون از عشقبازي وي با ليلي و نصيحت کردن در آن باب
دلالت کردن بزرگان بني عامر پدر مجنون را به آنکه يکي از معشوقان قبيله عرب را به نکاح مجنون درآرد تا آتش سوداي او فرو نشيند
غمازي کردن غمازان پيش ليلي که مجنون عهد ديگر کرده است و دختر عم را به عقد نکاح درآورده است
رفتن مجنون پيش ليلي و به بانگ زاغ فال نيکو گرفتن و نذر کردن که اگر ديدار ليلي ميسر گردد يک حج پياده بگزارد
رفتن مجنون به حج بعد از اجازت خواستن از ليلي
واقف شدن قبيله ليلي از عشق مجنون با وي و منع کردن وي از ملاقات با ليلي
خبر يافتن پدر ليلي از ملاقات کردن وي با مجنون و سياست کردن وي بر آن
رفتن مجنون به خانه بيوه زني که در همسايگي ليلي مي بود و منع کردن پدر ليلي آن بيوه زن را از آنکه مجنون را در خانه خود گذارد
خشم گرفتن پدر ليلي از مجنون به جهت آمدن وي به خانه همسايه ليلي و به دادخواهي به درگاه خليفه رفتن و سوگند خود را که پيش ازين مذکور شد راست کردن
پيغام فرستادن مجنون پيش پدر تا ليلي را براي وي خواستگاري کند و بردن پدر وي اعيان قبيله را به جهت کفايت اين مقصود
ابا نمودن پدر ليلي از پيوند دادن وي با مجنون
ديده نوفل مجنون را در باديه و بر وي ترحم کردن و وي را وعده دادن که ليلي را براي وي خواستگاري کند و ابا کردن پدر ليلي
در صحرا و دشت گرديدن مجنون و خطاب کردن وي با گردباد
باز خريدن مجنون غزالي را از صياد و آزاد کردن وي بر ياد ليلي کردن وي بر ياد ليلي
ملاقات کردن مجنون با شبان ليلي و خبر يافتن که مردان قبيله ليلي به غارت بيرون رفته اند و پيش ليلي رفتن وي
حکايت کردن کثير شاعر عاشق عزه از مجنون پيش خليفه
رسيدن کثير به روضه پر غزالان و خبر آوردن پيش مجنون و جواب آن شنيدن
شنيدن خليفه آوازه مجنون را در عشقبازي و شعرپردازي و طلب داشتن وي
صفت تابستان و خبر يافتن مجنون از رفتن ليلي به حج و همراه شدن با قافله وي
رسيدن مجنون در قافله ليلي به کعبه و در مناسک حج با وي عشق باختن
ديدن جواني از ثقيف ليلي را در راه کعبه و عاشق شدن بر وي و نکاح کردن وي
شنيدن مجنون شوهر کردن ليلي را و اضطراب نمودن وي از آن
زيادت شدن اندوه مجنون از شوهر کردن ليلي و از انسيان بگسستن و با وحشيان پيوستن
ميهمان شدن مجنون شخصي را و هم آواز شدن با مرغي که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فرياد مي کرد
نامه نوشتن ليلي به مجنون و عذر خواستن که شوهر کردن نه اختيار وي بلکه تکليف مادر و پدر بود
رسانيدن قاصد نامه ليلي را به مجنون و خواندن وي آن نامه را
جواب نوشتن مجنون نامه ليلي را
بيمار شدن شوهر ليلي و وفات يافتن وي با داغ محرومي از وصال ليلي
خبر وفات شوهر ليلي به مجنون رسيدن و گريستن وي از آن خبر و سبب پرسيدن قاصد از آن گريه
رفتن مجنون به حوالي ديار ليلي و ملاقات و مقالات وي با سگي که در کوي وي ديده بود
پوست پوشيدن مجنون و به ميان گوسفندان ليلي درآمدن و به حوالي خيمه گاه وي رفتن
رفتن مجنون به طفيل گدايان به خيمه گاه ليلي و شکستن ليلي کاسه وي را و رقص کردن مجنون از ذوق آن
ملاقات کردن مجنون با ليلي در يکي از راهها و در انتظار مراجعت او در مقام حيرت ايستادن و شيان کردن مرغ بر سر وي
خبر يافتن اعرابي از حال مجنون و به زيارت وي رفتن و چند روز با وي بودن و اشعار ياد گرفتن
مراجعت کردن اعرابي بار ديگر به زيارت مجنون و بعد از جست و جوي بسيار وي را يافتن که غزالي را در آغوش گرفته و هر دو جان داده
در بيان حال مجنون که وي از صورت مجاز به معني حقيقت رسيده بود و از جام صورت شراب معني چشيده
رفتن آن اعرابي به ديار ليلي و خبر وفات مجنون را به وي رساندن و اظهار کردن ليلي آن معني را پيش از گفتن اعرابي
بيمار شدن ليلي از خبر وفات مجنون و نصيحت کردن دوستان مر او را و جواب دادن وي مر ايشان را
صفت خزان و فرو ريختن برگ جمال ليلي از شاخسار حيات و وصيت کردن که وي را در زير پاي مجنون به خاک کنند
در بي وفايي عالم و سرعت زوال حيات فاني
در نصيحت فرزند ارجمند رزقه الله تعالي سعادالدارين و اوصله من مضيق خير العلم الي فسح مشاهد العين
در ختم کتاب و خاتمه خطاب
درباره نوسخن