قصايد و قطعات
- قصيده
- در مدح نظامي
- در رثاي امير معزي
- در مذمت دنيا
- در هجاي علي سه بوسش
- در مذمت بخيلي گويد
- در رثاي منصور سعيد
- شکايت از روزگار
- در توحيد
- در ذم مردم بلخ
- در رثاي امير معزي
- در رثاي زکي الدين بلخي
- در مدح مسعود سعد سلمان
- در جواب هجاي يکي از معاندان
- در هجاي «معجزي » شاعر
- در حادثه زهر خوردن سرهنگ محمد خطيبي و انگشتري فرستادن سلطان مسعود رحمة الله عليه گويد و او را ستايد
- در رثاي زکي الدين بلخي
- در صف خانگاه محمد منصور واقع در سرخس که وي در آن داروخانه و کتابخانه براي فقرا و درويشان بنياد نهاد
- در رثاي يکي از بزرگان
- «خياطي » در مدح سنايي گويد «جان خياطي ز عشق تو در آتش نيستي . . . گر سمند طبع تو از خلق سرکش نيستي » سنايي در پاسخ «خياطي » گويد
- در مدح عمادالدين محمدبن منصور
- اين قطعه را بر گور نظام الملک محمد نوشتند
- پسر شهابي در مدح حکيم سنايي گويد به دو وزن «اي بلبل بوستان دانش . . . در خوشي دستانت داستاني » «چون هست شکفته بوستاني . . . سيمرغ صفت چرا نهاني » «طبع تو چو کيميا سخن را . . . ناياب چو کيميا از آني » «زيباست ترا لقب سنايي . . . کز قدر و سنا بر آسماني » «با تو دلم از جهان يگانه ست . . . زيرا تو يگانه جهاني » حکيم سنايي در جواب گويد
- در مدح جمال المعاشرين قوال
- در مدح بهرامشاه
- در مدح بهرامشاه
- در رثاي ابوالمعالي احمد بن يوسف
- در هجاي علي سه بوسش
- تقاضاي گوشت و انگور
- در رثاي محمد بهروز
- در مدح خواجه اسماعيل شنيزي
- از زبان تير خراس
- هم در هجاي معجزي شاعر
- در رثاي امير معزي
- و نيز
- در هجاي علي سه بوسش
- در هجاي شهابي
- در رثاء
- در هجاي معجزي