چنين که آمده منظور لطف شاه چراغ
بناز گو بشکن گوشه کلاه چراغ
ز نور معرفت حق شاه در سخن است
صباح ، طلعت خورشيد وشامگاه چراغ
بروشني شب وروز مانه يکسانست
از آن زمان که جهان مجلست وشاه چراغ
فروغ ناصيه روزگار اکبر شاه
که برفروخت بدلها زهر نگاه چراغ
چراغ هستيش از نور مطلقست که هست
بچشم فقر چراغ وبدست جاه چراغ
چراغ ما شده منظور شه بدست ادب
فلک گذاشته بر گوشه کلاه چراغ
براه معرفت حق خودست هادي خود
چراغ را نبرد کس به پيش راه چراغ
طواف انجمن شه چراغ راه دلست
دراي عرفي از اين انجمن بخواه چراغ