تا بوي نعيم ستم از خوان تو يابند
جانهاي شهيدان همه مهمان تو يابند
مهمان تو جمعي ومراغم که مبادا
شور دل ريشم ز نمکدان تو يابند
سازند بمحشر هدف تير ملامت
آن دست که گيرنده دامان تو يابند
آبي که بود تشنگي افزاي مسيحا
زهريست که در کام شهيدان تو يابند
جان دو جهانرا چو دم حشر بجويند
يک يک ز سر نشتر پيکان تو يابند
معراج ملايک بجز اين نيست که در عشق
پروانگي شمع شبستان تو يابند
اي رفته بمصر از پي فرزند ز کنعان
هشدار که او را ز گريبان تو يابند
آنگاه توان برهمنت گفت که در کفر
زنار کمر بسته ايمان تو يابند
عرفي چه بود ناز ونعيم تو که دايم
ماتمزدگان را همه مهمان تو يابند