کرشمه که بر اصحاب درد مي بارد
که خون گرم شهيدان هزار جا جوشيد
کرشمه دست در آغوش نوشخند تو باد
غبار فتنه سراسيمه سمند تو باد
دمي که آتش حسن تو شعله خيز شود
هزار مردمک ديده ام سپند تو باد
سري که حلقه فتراک اسب عشق افتد
مروتست که گويند در کمند تو باد
بمدعي چه دعاهاي بد نکردم ليک
دلم نداد که گويم اسير بند تو باد