ز فتنه دل وجانم پياله در دستند
که نازو عشوه ز تأثير صحبتش مستند
زنند روز جزا طعنه نا اميدانرا
که اين گروه رعاياي همت پستند
چگونه مي بميان آورم درين مجلس
که باده حوصله سوزست وجمله بدمستند
کدام بزم نچيدم که تنگ حوصلگان
ببوي مي که شنيدند شيشه بشکستند
مگو بتجربه جامي بده که نشنيدم
که شيشه بشکستند وباز پيوستند
هلاک صحبت رندان بي شرو شورم
که بوي مي نشنيدند وتا ابد مستند
بيا بدير مغان آبرو مبر عرفي
که از برون ودرون در بروي ما بستند