گلچين عشق شو بخرد واگذار بحت
تا باغ ذوق رانکند خوارخار بحث
انصاف ذوق را طرف بحث خويش ساز
از خلوت ضمير بمجلس ميار بحث
زان فال را ز انجمن حال رانده اند
کز روي خامشي نشود شرمسار بحث
دربحر علم اگر چه سزاوار رهبريست
کشتي شبهه رانبرد برکنار بحث
سيلاب فتنه خانه دين را خراب کرد
ازبس که بر عقيده بود فتنه بار بحث
بيمست کز مباحثه عامي شود حکيم
از بس که شبهه مي نهدش برکنار بحث
سعي غرور بين که بنزد مباحثان
مطلب تمام گشت وهمان برقرار بحث
بگذرد ز کسب علم که آلوده گشته اند
هر مطلب تمام بچندين هزار بحث
عرفي غريب تيز زبانيست هان فقيه
بستان پياله اي ومکن در خمار بحث