حسنش نيازمند تماشا زناز نيست
اما ز ذوق جلوه خود بي نياز نيست
آرايش وجود قبول حوادث است
زانسو گذر مکن که درفتنه بازنيست
پيمان سعي بگسل اگر کار مشکل است
رهرو ملول اگر نشود ره دراز نيست
دايم دلم ز نعمت نايافت ، فربهست
اين موم را ،ز آتش دوزخ گداز نيست
طفليست خوشدلي که ز معنيست بينصيب
اندوه معني که بلفظش نياز نيست
مغرور بد گهر شکند نان امتياز
والا گهر وظيفه خور امتياز نيست
عرفي تميز نيک و بد ازخودفروشي است
هرجا رعونتي نبود احتراز نيست