شماره ٦٧: گواهي دهد چهره زرد من

گواهي دهد چهره زرد من
که دردي بود بي دوا درد من
شدم خاک اگر از جفايش مباد
نشيند به دامان او گرد من
به گلزاري من اي صبا چون رسي
بگو با گل ناز پرورد من
که گر يک نظر روي من بنگري
ترحم کني بر رخ زرد من
وگر يک نفس آه من بشنوي
جگر سوزدت از دم سرد من