اي رهايي ده هر بيهوشي
مهر بر لب نه هر خاموشي
به هواي تو سخن کوشي ما
به تمناي تو خاموشي ما
گر تو در حرف تهي لطف شگرف
لجه ژرف شود چشمه حرف
ور بر آفاق زني حمله بيم
قاف تا قاف شود حلقه ميم
بعد توست اصل همه تنگي ها
قرب تو مايه يکرنگي ها
دل جامي که بود تنگ از تو
عندليبيست غم آهنگ از تو
بال پروازش ازين تنگي ده
نکهتش از گل يکرنگي ده
دوز از تار فنا دلق او را
برهان از خود و از خلق او را
عيبش از بي هنران ساز نهان
وز گمان هنرش باز رهان
تا ز عيب و هنر خود آزاد
زيد اندر کنف فضل تو شاد