اي دل و ديده صاحبنظران
از خيالت به جمال دگران
روي در روي تو باشد همه را
چشم دل سوي تو باشد همه را
همه جا پرتو رويت نگرند
پا ز سر کرده به سويت گذرند
به هواي تو نشينند به هم
به تمناي تو بينند به هم
هر نوايي که به جايي شنوند
که ازان بوي وفايي شنوند
پاي تا سر همگي گوش شوند
با غمت دست در آغوش شوند
آستين بر سر جان افشانند
دامن از ميل جهان افشانند
بنده جامي نه ازان انجمن است
ليک در دامنشان دستزن است
مگسل دست وي از دامنشان
خوشه چيني دهش از خرمنشان
از نم زرق و ريا پاکش کن
در ره صدق و صفا خاکش کن