اي ز بيمت دل عشاق دو نيم
خطر مخلص راه تو عظيم
واي مخلص اگرش آيد پيش
خطر ديدن اخلاص ز خويش
ديد اخلاص ز خود اشراک است
نعت اشراک نه از ادراک است
کار مخلص همه نقص است و خلل
کسر او تا نه به فتح است بدل
کسر مخلص ز وي و فتح ز توست
کسر او هست به فتح تو درست
بي تو جامي تني آمد بي روح
بر تن اي روح فشان گنج فتوح
هر عمارت که زدي ويران کن
همچو گنجش به خود آبادان کن
کيست او تا دم اخلاص زند
تا قدم در حرم خاص زند
دار در سايه انعام خودش
بهره مند از کرم عام خودش
مکن از حرص و هوا پا بستش
گوهر جود نه اندر دستش