پيش سوداييان تخت و جلال
نيست جز تاج جود رأس المال
گر نه سرمايه تاج جود کنند
کي ز سوداي خويش سود کنند
معني جود چيست بخشيدن
عادت برق چيست رخشيدن
برق رخشان کند جهان روشن
جود و احسان جهان جان روشن
پرتو برق هست تا يکدم
پرتو جود تا بود عالم
گر چه يک مرد در زمانه نماند
وز جوانمرد جز فسانه نماند
تا بود دور گنبد گردان
ما و افسانه جوانمردان
رفت حاتم ازين نشيمن خاک
ماند نامش کتابه افلاک
هر چه داري ببخش و نام برآر
به نکويي و نام نيک گذار
زانکه زير زمردين طارم
نام نيکو بود حيات دوم
هر چه دادي نصيبت آن باشد
وانچه ني حظ ديگران باشد
بهره خود به ديگران چه دهي
مال خود بهر ديگران چه نهي