بود در دل چنان که اين دفتر
نبود از نصف اولين کمتر
ليک خامه ز جنبش پيوست
چون بدينجا رسيد سر بشکست
چرخ اگر باز بگذرد ز ستيز
سازدم گزلک عزيمت تيز
دهم از سر تراش آن خامه
برسانم به مقطع اين نامه
ور نه آن را که خاطر صافيست
اينقدر هم که گفته شد کافيست
داشت جهدي دبير چرخ برين
در رقم کردن حروف سنين
چون رقومش به صاد و ضاد رسيد
خامه را حکم ايستاد رسيد
هم بر اين حرف اين خجسته کلام
ختم شد والسلام والاکرام