پير توحيد شيخ محيي الدين
آفتاب سپهر کشف و يقين
زانچه از ذوق خود بيان کرده ست
در فتوحات مکي آورده ست
که ز مغرب چو آمدم به دمشق
جيب جانم گرفت جذبه عشق
عشقم اندر دل آتشي افزود
که بر آمد ز هستي من دود
ليکن آن را به هيچ روي و رهي
متعين نبود قبله گهي
علم افراخت عشق بر عيوق
ليک نام و نشان نه از معشوق