بنگر در نماز وقت عمل
که جماعت در او بود افضل
زانکه از اجتماع قوم و امام
مي شود نشئه نماز تمام
يکي از قوم اگر بود ز غرور
در نمازش ز سهو و لهو قصور
باشد از راي همت عالي
ديگري را نماز ازان خالي
ور يکي باشد را شرايط و ارکان
نبود بي تفاوت و نقصان
ديگري هم بود که آن اعمال
کرده باشد ادا به وجه کمال
ور يکي را بود قيام و رکوع
خالي از هيئت خشوع و خضوع
ديگري خاشع آنچنان باشد
که در احوال او عيان باشد
ور يکي زان ميان پريشان دل
باشد از فکرهاي بي حاصل
ديگري از خيال دور بود
غرق جمعيت و حضور بود
يک نماز از همه شود حاصل
که به ميزان دين بود کامل
کامل ار نبود آن بود بي شک
که بود بيش فضلش از هر يک
اثر آن به همگنان برسد
چون اثرهاي فيض جان به جسد
همه زان فيض زندگي يابد
ذوق آداب بندگي يابند
شود از همدلي و همکاري
ذوق هر يک به ديگران ساري
پيش روشندلان نيک خصال
هست روشن سرايت احوال