روش سالکان که معنوي است
گاه ايمان نه عيب شبروي است
ظلمات حجب گرفته تمام
از يمين و يسار و خلف و امام
با وجود هزار راهنماي
باشد انده فزاي و محنت زاي
بامدادان که سرزند ز زمين
پرتو انکشاف صبح يقين
برود از ميانه ظلمت شب
اشرقت ارضهم بنور الرب
شبروي را شوند قدر شناس
بگشايند لب به شکر و سپاس
ترک پندار ما و من گويند
حمد من أذهب الحزن گويند
هر چه جز حق همه غم است و حزن
چه سرا و دکان چه بچه و زن
بر تو باشد ز هر يک اندوهي
که تحمل نياورد کوهي