«الف » اسم پيشتر از «با»
بود بسيار ظاهر و پيدا
«بي » چو آمد پديد الف در بسم
مختفي گشت همچو جان در جسم
بود پيش از وجود خلق جهان
سر وحدت چنانکه بود عيان
حکم کثرت چو يافت وصف ظهور
سر وحدت شد اندر آن مستور
نور وحدت ز کثرت ظاهر
گر چه بس ظاهر است و بس قاهر
ليک شيطان به مکر و زرق و حيل
پوشد آن را ز ديده احول
اينست آن سر که سايلي آگه
از نبي در حروف بسم الله
چون ز نا بودن «الف » پرسيد
گفت شيطانش از ميان دزديدن